امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
صغراي فداکار
#1
در پي درخواست وزير آموزش و پرورش براي جداسازي كتاب درسي دختران و پسران ،* داستان دهقان فداكار در كتاب درسي دختران به صغراي فداكار تبديل شد .

داستان جديد:

سرپرست وزارت آموزش و پرورش مي گويد: کتاب هاي درسي دختران و پسران بايد جدا بشود. البته اينکه چرا خداوند بزرگوار براي دختران و پسران و مردان و زنان يک کتاب فرستاده از اسرار است و اسرار را نه سرپرست وزارت آموزش و پرورش مي داند و نه دختران و پسران.
احتمالا در کتاب درسي دختران داستان دهقان فداکار اينگونه خواهد شد:

صغرا خانم فداکار

صغرا خانم فداکار خيلي ناراحت شد اول خواست پيراهنش را در بياورد به چوبدستي اش ببندد به و آتش بزند، بعد يادش آمد که لخت مي شود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بيفتد، خدا او را با چوبدستي اش در آتش جهنم مي اندازد. بعد خواست چادرش را استفاده کند که ياد موهايش افتاد. سپس متوجه شد لازم نيست مثل مردها به هر بهانه اي لخت بشود، او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ريخت روي چوبدستي اش و آن را آتش زد و چون دويدن براي زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما ديگر دير شده بود و قطار با سنگ ها برخورد کرد و همه ي مسافران شهيد شدند.

انا لله و انا اليه راجعون
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
پاسخ
سپاس شده توسط: setareh ، ونوشه ، mahiye ghermez ، yasi ، sadaf ، v.a.y ، محبوبه1366 ، hasti.cruel ، varesh
#2
دقیقا باید چنین چیزی نوشته بشه؟این چه کاریه اخه.؟؟؟؟؟؟؟؟

سَر بِه سَر من نَذارید ادمـــــــــــــــــــــآ ....



پارتیِم خداستــــــــــــــــــــ ـــــــــــِِِِِ

پاسخ
سپاس شده توسط: ونوشه
#3
حالا نمیشه این درسو نذارن تو کتابا...؟؟؟
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
ولی بذارن با حال میشها کلی میخندیم
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
شورشو دراوردن دیگههههه.da..da..da..da.
دكتر چه مهربونه...
درد منو ميدونه....
با شادي و با خنده زخم منو ميبنده...
ميگه مريض كوچولو,كوچولوي موچولو....
برو بخواب تو خونه دواي تو همينه...
تا كه بشي سلامت,خوشحال و شاد و راحت...: دي
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y
#6
چه چیزایی که به فکرشون نمیرسه برای طنزxcvl
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y
#7
اندر احوالات تفكيك جنسيتي...
اورينxcvl
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
asnaasnaفکرکنید بذارین توی کتاب ها
ممنونmara
زنـــــده باد هـــــدف... :)


پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
بامزه بود،ممنونmara
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
خدا مسافر ها رو بیامرزه
fatemeh
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان