امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عاقبت كساني كه در رفاقت خيانت ميكنند!
#1
دوستان این داستان واقعیه
ببینید عاقبت کسانی رو که در رفاقت خیانت میکنن :

دونفر به اسم محمود و علی باهم رفاقتي ديرينه داشتن، تا جايي كه مردم فكرميكردن اين دو نفر باهم برادرند. روزي روزگاري علی نقشه گنجي رو به محمود نشان داد و با هم تصميم گرفتن كه به دنبال گنج برن.

...يكروز محمود و علی از خانواده شان خداحافظي كردن و رفتن محمود نقشه اي درسر داشت كه وقتي به گنج دست پيدا كرد علی رو از سر راهش برداره و اونو بكشه.

بعد از چند روز سختي به گنج رسيدند. و محمود طبق نقشه اي كه در سر داشت علی رو كشت و گنج رو برداشت و به خانه اش برگشت. با آن گنج زندگي اش از اين رو به آن رو شد.
ولي زن علی كه فهميده بود علی به دست محمود كشته شد با نا اميدي به شهر مهاجرت كرد و بعد از ادامه تحصيل دريك بيمارستان به پرستاري مشغول شد.

بعد از چند سال كه آبها ازآسياب افتاد محمود به دليل بيماري به بيمارستان شهر ميره و اونجا بستري ميشه اتفاقا زن علی هم توي همون بيمارستان كار ميكرد كه يكدفعه ديدمحمود توي يكي از اتاقها بستري هست.
رفت توي اتاق و مطمئن شد كه اونيكه بستري هست همون كسي هست كه شوهرش را كشت. اينجا بود كه زن علی به فكرانتقام افتاد. از اتاق بيرون رفت و يك سرنگ را پر بنزين كرد و آمد خودش راپرستار كشيك معرفي كرد و سرنگ پر از بنزين را در بدن محمود خالي كرد.

بعداز چند ثانيه حال محمود بد شد و عرق ميكرد در اين لحظه زن علی خودش رومعرفي كرد و به محمود گفت تو بودي كه همسرم رو كشتي و حالا من انتقام همسرم رو ازت گرفتم و در بدنت بنزين تزريق كردم.

در اين لحظه محموداز روي تخت پايين اومد زن علی فرار كرد و محمود به دنبالش مي دويد و باچاقويي كه در دست داشت ميخواست زن علی رو هم بكشه. زن علی بعد ازپايين رفتن پله ها به بن بست رسيد و ديگه راه فرار نداشت، محمود از راهرسيد و با چاقويي كه در دست داشت زن علی رو تهديد به مرگ كرد، زن علی كه ديگه راه فرار نداشت تسليم شد و روي زانو هايش افتاد و به محمود
گفت منو بكش! محمود نامرد هم دستان خود رو بالا برد و ميخواست چاقو را در قلب زن علی فرو كند، زن علی چشمان خود را بست و محمود دستان خود را رهاكرد ولي ناگهان در فاصله بسيار كم از قلب آن زن، محمود از حركت ايستاد.


زن علی چشمان خود را باز كرد و ديد كه محمود از حركت ايستاد و چاقو هم دردستانش هست. ازش پرسيد كه چرا نميزني؟ محمود گفت: بنزينم تموم شد!!!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  عاقبت خنده دار این خانم متخلف رانندگی (عکس) Mahda 4 203 ۱۷-۰۳-۹۷، ۰۱:۱۰ ب.ظ
آخرین ارسال: ♥هستی♥
  طنز؛ عاقبت تصادف پورشه با گاری چغاله نوبرانه صنم بانو 0 94 ۱۴-۱۲-۹۶، ۰۳:۵۸ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  عاقبت تعریف کردن مرد از زن!!؟ hadis hpf 6 331 ۲۱-۰۱-۹۴، ۱۰:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: نويد

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان