امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عقيده درست در بارهء قضا و قدر الهي
#1
Star 

عقيده درست در بارهء قضا و قدر الهي
هيچ برگي برنيفتد از درخت بي قضا و حکم آن سلطان بخت
امروزه عده اي از مسلمانان در رابطه به قضا وقدر راه افراط را در پيش گرفته که بدون فعاليت در جامعه زندگي ميکنند و ميگويند: هرچه در تقديرانسان باشد همان ميشود کوشش و زحمت بي جا فايده اي ندارد...

بر عکس عدهء ديگر راه تفريط را در پيش گرفته مي گويند قضا و قدر يعني چي؟... آنچه مرا به نوشتن اين مضمون وا دار نمود، اينست که چند روز قبل سؤالي (در رابطه به قضاوقدر) در دانشگاه مطرح شد يکتن از دانشجويان گفت: اگر مرا به کفر منسوب نکنيد هيچ عقيدهء به قضا و قدر ندارم، ديگري به تعبير خود گفت هر چه در زندگي انسان رخ مي دهد مربوط مي شود به قضا و قدر انسان در آن هيچ اختياري ندارد...

تصادفاً کتابي را در همين روز ها مطالعه مي کردم (عقايد اسلامي) از مرحوم سيدسابق خيلي زيبا موضوع قضا و قدر را تشريح کرده بود لازم دانستم تا شما عزيزان را از مزاياي اين کتاب بهره مند بسازم. به گفته ي خود جناب مؤلف (مرحوم سيدسابق) خداوند به آنچه که در آينده روي خواهد داد، آگاهي دارد و اين آگاهي هيچ تأثيري در اراده و اختيار بنده ندارد. بناً بر ما لازم است تا آنگونه که خدا جل جلاله و رسول صل الله عليه وسلم فرموده به قضا و قدر بنگريم تا سدي براي تنبلان (که بدون فعاليت در جامعه زندگي مي کنند) و هشداري براي جاهلان که خود را بي اختيار(در دام هوس ها انداخته هر اشتباهي را قضا و قدر مي داند) دانسته. به هر فرد مسلمان لازم و ضروري است تا چنين عقيدهء در رابطه به قضا و قدر داشته باشد در غير آن راه را اشتباه نموده اند: چنانکه شاعري مي گويد:

ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي*کين ره که تو ميروي به ترکستان استتا خداوند جل جلاله ما را در روزي که هيچ چيز به انسان نفع نمي رساند مگر کسي که با قلب درست به نزدش برود کمک موفقيت و سرفرازي نصيب کند
ان شاالله معني قدر يا سرنوشتدر قرآن کريم کلمه قدر بار ها آمده است:
(وکل شيٍ عندهُ بمقدارٍ ) سوره رعد آيه 8 ترجمه: هر چيز در نزد او به مقدار و ميزان است.

(و ان من شي،ٍ اِلاعندنا خزائنُه و مانُنزِلهُ الاّ بقدر) سوره الحجرآيه 21 ترجمه: و چيزي وجود ندارد مگر اينکه گنجينه هاي آن در پيش ما است و جز به اندازه ي معين و مشخص آن را فرو نمي فرستيم.

(اِنا کُلَّ شيءٍ خلقناهُ بقَدَرٍ) سوره القمرآيه 49 ترجمه: ما هرچيز را به اندازه ي لازم و از روي حساب و نظام آفريده ايم.

آنچه از مجموع اين آيات در مورد معني قدر فهميده مي شود اين است که: قدر يا سرنوشت عبارت است از نظم و نظام محکم و استوار و قوانين عمومي و دقيقي که خداوند براي جهان هستي برنامه ريزي فرموده و يا روش و برنامه اي که بر پايه اسباب و مسببات استوار ميباشد.

امام نووي قدر را اينگونه تعريف مي کند: خداوند پاک و منزه در قديم سرنوشت اشياء را تعيين نمود و مي داند که آن حوادث در زمان و مکان مشخص و با صفات و ويژگيهاي مخصوصي، نزد او رخ خواهد داد. پس مطابق با سرنوشتي که تعيين فرمود، حوادث روي مي دهد.


وجوب ايمان به قدر يا سرنوشت
در حديث صحيح آمده که پيامبر(ص) ايمان به قدر را جزئي از عقيده ي مسلمان به شمار آورده است. به اين معني که خداوند قوانين، برنامه، نظام، شيوه وروشي را براي اداره ي جهان هستي خلق نمود و تمام اشياء و موجودات هستي برابربا اين قوانين و نظم حاکم بر جهان، به انجام وظيفه خود مي پردازند.{ وَآيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ* وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ * وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ * لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ}[37-40]

«و نشانه اي (دال برقدرت ما) شب است. ما روز را از آن برمي گردانيم ناگهان تاريکي آنان را فرامي گيرد و خورشيد به سوي قرارگاه خود در حرکت است. اين محاسبه و اندازه گيري و تعيين خداي بس چيره و توانا و آگاه و دانااست. براي ماه نيز منزلگاه هايي تعيين کرده ايم که به صورت ته مانده ي کهنه درمي آيد نه خورشيد را سزد به ماه رسد و نه شب را سزد که برروز پيشي گيرد و هريک در مداري شناورند»

ايمان به قدر يا سرنوشت جزء عقيده ي مسلمانان مي باشد و جبر در آن دخالت ندارد. خطابي گويد: بسياري از مردم گمان مي کنند که قضا و قدر يا سرنوشت به اين معني است که خداوند پاک ومنزه، به آنچه که براي بنده اش تعيين و تقدير نموده، او را ملزم و مجبورمي سازد در حالي که واقعيت برخلاف پندار آنهاست؛ بلکه قدر يا سرنوشت يعني دانستن اينکه هرچه را که انسان در آينده کسب کند، خداوند از پيش برآن آگاه بوده و بر اساس برآورد او، از بنده اش صادر مي وشود، وهرعمل نيک و بد يا خير وشري را او برايش خلق مي کند. قدر اسمي است براي آنچه که به طور محاسبه اي از موجود توانا و قادري صادرشود. خداوند به آنچه که در آينده روي خواهد داد، آگاهي دارد و اين آگاهي هيچ تأثيري در اراده و اختيار بنده ندارد. زيرا علم دراينجا به معني دانستن و کشف کردن است نه تأثير نهادن. مثلاً اگر، انسان صرفاً علم پيدا کند به اينکه پسرش دانش آموز زرنگ، چابک و فهيمي است درسهايش راخوب فرا گرفته و قبول مي شود، هيچ تأثيري درسرنوشت ويا موفقيت اوندارد.
فلسفه ي ايمان به سرنوشت

حکمت و فلسفه ي آن اين است که نيرو، استعداد و تواناييهاي انسان آزاد مي شود تا اين نظام و قوانين الهي را بشناسد و آنها را درک نمايد و در زمينه ي عمران و آباداني واستخراج ذخاير ارزشمند زمين و منافع و خيراتي که خداوند در آن به وديعت نهاده، هماهنگ باآن عمل کند بنابراين، ايمان به قضا و قدر الهي ، موجب نشاط، فعاليت و شادابي در زندگي مي گردد و انسان را به پروردگار کاينات و خالق هستي مرتبط مي سازد و مسائلي چون: شجاعت، شهامت، حق طلبي و برپايي فرايض و واجبات ديني در درون او نضج گرفته و تقويت پيدا مي کند ايمان به قضا و قدر، به انسان نشان مي دهد که تمام موجودات هستي بر وفق مشيت و حکمتي عالي جريان دارد. پس اگر با ضرر و زياني روبرو شود ناله و فرياد و بيتابي نمي کند واگر موفقيت و خوشبختي عايد او گردد شادمان و ناسپاس نگردد؛ به انساني متعادل، با شخصيت، رشد يافته و مترقي تبديل مي شود ومعني سخن پروردگار همين است که ميفرمايد:{ مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ* لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ}[22-23]

«هيچ رخدادي در زمين به وقوع نمي پيوند يا به شما دست نمي دهد، مگراينکه پيش از آفرينش زمين و خودشما، در کتاب بزرگ و مهمي بوده است و اين کار براي خدا ساده و آسان است. اين بدان خاطر است که شما نه بر از دست دادن چيزي غم بخوريد که از دستتان به در رفته و نه شادمان بشويد برآنچه خدا به دستتان رسانده است. خداوند هيچ شخص متکبرفخر فروشي را دوست نمي دارد»

اين همان چيزي است که ما از قضا و قدر مي فهميم و آن هم مطاق با فهم و برداشت رسول خدا(ص) و اصحاب و ياران او(خداوند از همه خشنود باد) مي باشد.

روزرسول خدا(ص) به هنگام نماز عشاء نزد حضرت علي (رض) آمد. ديد که علي (رض) خوابيده است به او فرمود: چرا براي نماز برنخاستي؟ گفت: اي رسول خدا، جان و روح ما دردست خداست اگر بخواهد آن را آماده کرده يا تحت کنترول خود درمي آورد. رسول خدا (ص) خشمگين شد و در حالي که با دست به شانه اش مي زد خارج شد و فرمود « وکان الانسانُ اکثرَشيءٍ جدلا» انسان بيشتر از هر چيزجدال کاراست.

شخصي مرتکب عمل دزدي شد. او را نزد حضرت عمر(رض) آوردند. از او پرسيد چرا دزدي کردي؟ گفت خدا چنين خواسته بود. حضرت عمر(رض) دستور داد 30 ضربه شلاق به او بزنند و سپس دستش را قطع نمايند. به او گفتند: چرا چنين کردي؟ گفت قطع دستش به خاطر دزدي بود و ضربه ي شلاق هم به خاطر دروغ بستن به خدا.


قضا و قدر نبايد به دستآويزي براي عجز و ناتواني و يا وسيله براي ارتکاب گناهان ويا راهي براي اثبات جبر، تلقي گردد؛ بلکه بايد وسيله و راهي براي دستيابي به اهداف بزرگ و کار هاي شايسته باشد. قدر با قدر دفع مي شود؛ مثلاً قدر گرسنگي را با خوردن، تشنگي را با نوشيدن، مريضي را با بهبودي و درمان و تنبلي و کسالت را با نشاط و شادابي و کار کردن، مي توان دفع کرد.
در روايت آمده است که حضرت ابوعبيدة بن جراح (رض) هنگامي که ديد حضرت عمربن خطاب(رض) از خطرطاعون فرار مي کند به او گفت: آيا از تقديرالهي مي گريزي؟ فرمود(رض): آري. از تقدير الهي به تقدير الهي مي گريزم. يعني از تقدير مرض و بيماري وبا و طاعون به تقدير سلامتي و تندرستي فرار ميکنم. سپس زمين بي حاصل و زمين حاصلخيزي را برايش مثل زد و گفت وقتي که براي چراي شتران از زمين بي حاصل و بدون گياه به صحرا و سرزمي حاصلخيز و سرسبزي بار سفر برمي بندي، در واقع از قدري به قدر ديگري انتقال پيدا کرده اي.

پيامبر خدا ويارانش مي توانستند مانند افراد سست عنصر و ضعيفي که با تفاسير نادرست و کج انديشانه، خود را خوار و تسليم نموده بودند، آنها هم با بهانه هاي مختلف خود را تسليم کنند؛ ولي مي بينيم که چنين نشد پيامبر چهره حقيقت را آشکار نمود هيچ ضعف و سستي نشان نداد. از نيروي قدر الهي در راه مـأموريت و رسالت بزرگش استعانت و کمک گرفت و براي پيروزي بندگان، خود را ملزم به رعايت قانون الهي کرد.

در مقابل فقر با کار کردن، جهل با درس خواندن، مريضي با معالجه و کفرو گناهان با جهاد مقابله و رويارويي مي کرد. از غم و اندوه و ناتواني و کسالت به خداوند پناه مي برد جنگ ها و نبرد هاي پيروزمند او نشان از وجود اراده اي عالي و شکوه مندي دارد که مطابق مشيت و خواست پروردگار متعالي جريان مي يابد.
پيامبر خدا(ص) مردم را از فهم غلط قضا و قدر بر حذر داشت و به کساني که چنين درک نادرستي را در جامعه مي بينند، دستود داد تا با آن جهاد و مبارزه کنند.

ازجابر(رض) روايت شده که پيامبر خدا فرمود: {در آخرزمان گروهي پيدا مي شوند که مرتکب گناهان مي گردن د. سپس مي گويند: خداوند آنها را بر ما تقدير نموده است کسي که در آن روز با آنها مبارزه کند مانند کسي است که در راه خدا شمشير کشيده باشد}
اين مقدار آگاهي درباره ي قضا وقدر براي ما کافي است و به بيشتر از آن نياز نيست و بحث و جدال و منازعه در بارهء آن جايز نمي باشد؛ زيرا اين جزء اسرار و رازهاي الهي است که عقلها بر آن احاطه ندارد و انديشه ها از ادراک آنها عاجز و ناتوانند.

از ابوهريره (رض) روايت شده که گفت: ما مشغول جرّ و بحث در باره ي قضا و قدر و سرنوشت بوديم که پيامبر خدا بر ما وارد شد. چهره اش از خشم برافروخت وفرمود: آيا من براي اين به سوي شما فرستاده شده ام؟ حقيقتاً کساني که پيش از شما هلاک شدند به خاطر نزاع و درگيري در باره ي اين امر بود. به شما تأکيد ميکنم تا ديگر در اين مورد باهم در گير نشويد.

به همين خاطر، کسي که چنين سؤالي را از او (ابوهريره)(رض) مي پرسد، در پاسخ مي گويد: راه تاريک و طي ناشدني است وقتي که سؤالش را تکرار کرد گفت: درياي عميق و بي پايان است. بازسؤال را تکرار کرد. گفت برتو پوشيده شده، تو آن را فاش و برملا مکن ... ، مانند چنين سؤالي زماني پيشنهاد مي گردد که در باره ي نظام و قوانين حاکم بر مرگ و زندگي و تنگي و گشايش رزق و روزي و غيره باشد نه بحث در باره ي خود قضا و قدر...
ستایش یعنی این حسی که دارم

:)
پاسخ
سپاس شده توسط: بانوی جنوب


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان