امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
غزلواره
#1
به روز مرگ من
چه ناقوس عبوس را بشنوی
که جهانیان را ندا در دهد
که من از این جهان خوار گریخته ام
تا با خوارترین کرم ها درامیزم
انکاه دیگر سوگوارم مباش
نه چون این ابیات را بخوانی
مبادا دست سراینده اش را بیاد اری
چرا که چندان دوستت میدارم
که بهتر ان میدانم که فراموشم کنی
تا انکه غمگنانه در اندیشه ام باشی
اری با تو میگویم
اگر انگاه که من با خاک در امیزم
بر این چکامه نگاهی افکندی
مبادا نام این بیچاره را ورد زبان سازی
زنهار که پس از مرگم جهان فرزانگان
در ناله ات بنگرد و ما را هر دو به ریشخند گیرد

ویلیام شکسپیر
مادرم,دستانش را نوازش میکنم
داستانی دارد دستانش
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y ، mahtabiiiiii ، arom ، arom ، arom ، arom


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
d.ali (۱۵-۰۷-۹۶, ۰۷:۲۶ ب.ظ)، arom (۰۷-۰۵-۰, ۰۴:۲۳ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان