۰۷-۱۲-۹۶، ۰۱:۳۵ ب.ظ
مجله پنجره خلاقیت - جوردی توراس: ترس عاملی است که بسیاری از کارآفرینان احتمالی را اسیر خود کرده است و آنها را به وادی سردرگم کننده اما و اگر ها می کشاند؛ اما ترس برای من بزرگ ترین عامل انگیزه بخشی بود که در مسیر کارآفرینی ام داشتم.
زمانی که شرکتم را در اسپانیا راه اندازی کردم، هیچ سرمایه گذاری پیدا نکردم و هیچ سیستم مناسبی نیز برای سرمایه گذاری جمعی وجود نداشت. من که سرمایه ای نداشتم، کسب و کارم را با تنها روش ممکن شروع کردم و پیش بردم: در واقع من به فروش و به کارگیری محصولات دیگران می پرداختم. این کار باعث شد که برند خودم را بسازم، اعتبار پیدا کنم و سرمایه مورد نیازم را به دست آورم. اما خیلی زود متوجه شدم که اگر تکنولوژی خودم را عرضه نکنم، دچار محدودیت های زیادی خواهم شد.
نخستین مانع این بود که کنترل زیادی بر محصولاتی که دیگران تولید می کردند، نداشتم. دومین مانع زمانی پیش آمد که شرکتی که محصولاتش را برای فروش به من می داد، منحل شد. این مشکل بسیار بزرگی برای من بود. از لحاظ احساسی به مشتریانم وابسته بودم و دوست داشتم آنها به وسیله محصولات تکنولوژیک که می فروختم، به موفقیت برسند. به نظر من چنین رابطه ای با مشتری زمانی ایجاد می شود که احساس کنید حل کردن مشکلات مشتریان هدف اصلی شماست.
زمانی که شرکتم را در اسپانیا راه اندازی کردم، هیچ سرمایه گذاری پیدا نکردم و هیچ سیستم مناسبی نیز برای سرمایه گذاری جمعی وجود نداشت. من که سرمایه ای نداشتم، کسب و کارم را با تنها روش ممکن شروع کردم و پیش بردم: در واقع من به فروش و به کارگیری محصولات دیگران می پرداختم. این کار باعث شد که برند خودم را بسازم، اعتبار پیدا کنم و سرمایه مورد نیازم را به دست آورم. اما خیلی زود متوجه شدم که اگر تکنولوژی خودم را عرضه نکنم، دچار محدودیت های زیادی خواهم شد.
نخستین مانع این بود که کنترل زیادی بر محصولاتی که دیگران تولید می کردند، نداشتم. دومین مانع زمانی پیش آمد که شرکتی که محصولاتش را برای فروش به من می داد، منحل شد. این مشکل بسیار بزرگی برای من بود. از لحاظ احساسی به مشتریانم وابسته بودم و دوست داشتم آنها به وسیله محصولات تکنولوژیک که می فروختم، به موفقیت برسند. به نظر من چنین رابطه ای با مشتری زمانی ایجاد می شود که احساس کنید حل کردن مشکلات مشتریان هدف اصلی شماست.
به همین خاطر زمانی که آن شرکت منحل شد، از این که دیگر نمی توانستم به مشتریانم کمک کنم، احساس خیلی بدی داشتم. از طرفی در آن بازه زمانی توانسته بودم گروهی از کارشناسان برنامه نویسی و متخصصان فناوری را استخدام کنم. نمی خواستم به امید تشکیل مجدد آن شرکت بنشینم. اسپانیا در آن زمان در بحران اقتصادی شدیدی قرار گرفته بود و تشکیل یک کسب و کار جدید مسئله ای ریسکی بود. در واقع حتی فروش محصولات شرکت های دیگر نیز به نظر غیرممکن می رسید. آیا باید تیم خوبی که گرد هم آورده بودم را رها می کردم؟ یا ما استعداد و دانش کافی برای شروع یک کسب و کار کاملا جدید را داشتیم؟
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...