۰۷-۰۵-۹۲، ۱۲:۲۷ ب.ظ
عصر خلافت امام على علیه السلام بود. مردى ایرانى از همدان و حلوان (شهرى نزدیك بغداد) مقدارى عسل و انجیر براى امیرالمۆمنین علیه السلام در كوفه آورد.
امام هماندم دستور داد كودكان یتیم را حاضر نمایند. كودكان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سر مشكهاى عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از آن عسل ها بخورند، سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. به حضرت اعتراض كردند كه چرا اجازه مى دهید یتیمان خود از سرظرف ها بخورند؟ حضرت فرمود:
« ان الامام ابوالیتامى و انما العقتهم هذا برعایة الاباء ؛ امام پدر یتیمان است و باید به عنوان پدر به فرزندان خود اجازه چنین كارى را بدهد تا آنان احساس یتیمى نكنند. (بحارالانوار، ج 41، ص 123)
امام هماندم دستور داد كودكان یتیم را حاضر نمایند. كودكان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سر مشكهاى عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از آن عسل ها بخورند، سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. به حضرت اعتراض كردند كه چرا اجازه مى دهید یتیمان خود از سرظرف ها بخورند؟ حضرت فرمود:
« ان الامام ابوالیتامى و انما العقتهم هذا برعایة الاباء ؛ امام پدر یتیمان است و باید به عنوان پدر به فرزندان خود اجازه چنین كارى را بدهد تا آنان احساس یتیمى نكنند. (بحارالانوار، ج 41، ص 123)
نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند من از سکوت موریانه ها میترسم...!