امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
لال نیستم
#1
و وقتی از موضوعی زجر میکشم و نمیتونم حرف بزنم و با ایما و اشاره نشون میدم
بازم سری تکون میده و میگه چی میگی دردت چیه و من همچنان دارم با عصبانیت حرکاتی رونشون میدم تا حرفی رو که با زبون نگفتم با اشاره بگم
ولی اینقدر احمقه که زبونم و نمیفهمه چه برسه با اشاره
کاری ازم برمیاد و فقط اشک میریزم و کم کم عصبانیت جای همه این اشکا رو میگیره
اشکارو با قدرت پس میزنم واون حرکات مسخره رو با عصبانیت از اول اجرا میکنم
بازم سری تکون میده که یعنی متوجه نمیشم
اون وقته که به مرز جنون میرسم
دستم و رو وسایل روی میز سر میدم و همشون میریزم رو زمین
گلدون کنار تخت و بر میدارم و با عصبانیت میکوبمش وسط اینه
پرده های خونه رو میگیرم و با قدرت میکشمشون
وقتی از خرد کردن وسایل فارق شدم میون یه عالمه وسیله خرد شده میشینم و از ته دل زجه میزنم و خدا رو صدا میکنم
اینقدر هق هقم ادامه دار میشه که میون همون اشغال ها خوابم میره
از خواب بیدار میشم و خودم و توی یه جای نا شناس میبینم با رخت از جا بلند میشم و مین خرده های اینه راه میرم
تصویری که توی اون تیکه اینه است دهن کجی میکنه ومیگه
بازم نتونستی بگی
اون وقته که تا نزدیکه دیوار میره و کمرو به عقب خم میکنه و با سرعت توی دیوار میکوبه
اخرین چیزی که میبینه یه رد قرمز روی دیوار سفیده
پاسخ
سپاس شده توسط: sadaf


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  من یاغی نیستم avapars 2 118 ۰۳-۰۳-۹۶، ۰۲:۵۷ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان