۰۶-۰۵-۹۴، ۱۱:۴۶ ق.ظ
لهجههای شیرازی
تاریخچهٔ لهجه های شیرازی
از زمان آل بویه تا دورهٔ قاجار فقط یک گونه لهجهٔ شیرازی وجود داشته که هماکنون به نام شیرازی اصیل شناخته میشود.
در شیراز به شیرازی میانه میگویند شیرازی، به شیرازی پودنکی میگویند شیرازی غلیظ و به شیرازی قصردشتی میگویند شیرازی شهری.
بااینکه تمامی لهجههای شیرازی از یک لهجه، یعنی لهجهٔ اصیل سرچشمه میگیرند، اما اصطلاحاتی که در لهجههای منشعب وجود دارد گاهی باعث میشود که این تصور حاصل شود که این لهجهها از ریشه با هم متفاوتند.
علت تفاوت لهجههای شیرازی
علت اصلی این تفاوت برمیگردد به ساختار جمعیتیِ شیراز. در شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده، خیلی از واژههای انگلیسی یا عربی به آن وارد شدهاست. مثلاً ببه. به معنی عزیزم، فرزندم، جیگر، از واژه Babe گرفته شدهاست. (ببه از ببو به معنی بیتجربه گرفته شده است.) گفته میشود که سی بهمعنای ببین از واژهٔ see انگلیسی گرفته شده، اما به شهادت بسیاری از متون ادبی، مثل تعداد زیادی از اشعار سعدی و حافظ در سدههای هفتم و هشتم هجری، ریشهٔ عبارت "سی"، عبارت "سیل" و یا "سیر" و بهمعنی "نظر کردن" و "منظره دیدن" و "گشتن و سفر کردن" است و ارتباط بین واژهٔ "سی" با "see" انگلیسی بیشتر دارای تشابه لفظی است و اصالت آن در هیچ جا و هیچ سندی دیده نمیشود. از این گذشته، واژهٔ "سی" بهمعنای دیدن در لهجهٔ هراتیِ امروزی با تلفظ و معنای یکسان ("سی کو" و "سیل کو") وجود دارد. در لهجهٔ کابلی نیز فعل دیدن بصورت "سیل داشتن" استفاده میشود. هنوز هم بسیاری از سالمندان شیرازی از عبارت "سیل" به جای "سی" استفاده میکنند و مشهود ترین آن عبارت " سیل کن، سیل کن" به معنی "نگاه کن نگاه کن" است که عبارتی اخباری همراه با هشدار و تعجب است. که در سایر گویشها به عبارت" سی کن سی کن" و یا " س کن س کن" در آمده است.
اما برعکس به علت مهاجرت عدهای از کلواریها به پودنک. کسانی که خود را ارادتمند کلوار نبی
یکی از پیامبران ایران باستان و فرزندان حاج الیاس میدانند، و تنها کسانی هم هستند که هم اکنون در ایران به همان زبان اصیل فارسی - زبان به کاربرده شده در شاهنامه گویشی شبیه به اهالی سیوند صحبت میکنند. باعث شده تا در لهجه شیرازی پودنکی واژه غریبی وجود نداشته باشد.
در لهجه شیرازی قصردشتی به علت بسته بودن منطقه و عدم وجود روابط و مهاجرت. واژههای جدیدی تولید شده. که هیچ ریشهای در جایی ندارند. که بسیاری از آن واژهها این روزها رونق کوچه و بازار شیراز است.
نقش عرفا و فلاسفه در لهجه شیرازی
نقش سعدی و حافظ در لهجهٔ شیرازی پودنکی بسیار مشهود است. نقش ملاصدرا در تمامی لهجههای شیرازی بسیار مشهود است.
قربان وجودت اصطلاحی است که در تمامی لهجههای شیرازی استفاده میشود، و این بیانگر جاافتادگی فلسفهٔ وجودیِ ملاصدرا در شیراز است. یا در جایی نقش عرفائی مثل عبدالله خفیف یا بسیاری از عرفای شیرازی در لهجهٔ شیرازی میانه مشهود است.
یک ویژگی مهم
مهمترین ویژگی لهجه شیرازی اضافه کردن "و" بهدنبال نامهاست که به عنوان حرف تعریف (معرفه) بکار میرود و نقش آن همانند the در زبان انگلیسی و "الـ" در زبان عربی است. مانند : "کتابو" به معنی کتابی که میشناسیم و یا "دخترو" به معنی دختری که میشناسیم. به همین دلیل برای اشیا یا اشخاص واحد این موضوع کاربرد ندارد؛ چنانکه اصطلاح "حافظو" یا "سعدیو" یا "فلکه گازو"، که برخی به مزاح مطرح می کنند، را شیرازیان هیچگاه به کار نمی برند. البته استثنئاتی نیز در این خصوص وجود دارد، همانند "سمنو" که در شیراز بویژه در میان افراد مسن و سالمند، " سمنی " تلفظ میشود.علت آن این است که (و)که به آخر اسامی اضافه میشود درواقع برای مصغر شدن کلمه است و چون به اعتقاد مردم شیراز سمنو(سمنی)،مهر فاطمه زهرا می باشد،استثنائا به این کلمه (و)اضافه نمی کنند و به آن سمنی گفته می شود.
- شیرازی میانه
- شیرازی پودنکی
- شیرازی قصردشتی
تاریخچهٔ لهجه های شیرازی
از زمان آل بویه تا دورهٔ قاجار فقط یک گونه لهجهٔ شیرازی وجود داشته که هماکنون به نام شیرازی اصیل شناخته میشود.
در شیراز به شیرازی میانه میگویند شیرازی، به شیرازی پودنکی میگویند شیرازی غلیظ و به شیرازی قصردشتی میگویند شیرازی شهری.
بااینکه تمامی لهجههای شیرازی از یک لهجه، یعنی لهجهٔ اصیل سرچشمه میگیرند، اما اصطلاحاتی که در لهجههای منشعب وجود دارد گاهی باعث میشود که این تصور حاصل شود که این لهجهها از ریشه با هم متفاوتند.
علت تفاوت لهجههای شیرازی
علت اصلی این تفاوت برمیگردد به ساختار جمعیتیِ شیراز. در شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده، خیلی از واژههای انگلیسی یا عربی به آن وارد شدهاست. مثلاً ببه. به معنی عزیزم، فرزندم، جیگر، از واژه Babe گرفته شدهاست. (ببه از ببو به معنی بیتجربه گرفته شده است.) گفته میشود که سی بهمعنای ببین از واژهٔ see انگلیسی گرفته شده، اما به شهادت بسیاری از متون ادبی، مثل تعداد زیادی از اشعار سعدی و حافظ در سدههای هفتم و هشتم هجری، ریشهٔ عبارت "سی"، عبارت "سیل" و یا "سیر" و بهمعنی "نظر کردن" و "منظره دیدن" و "گشتن و سفر کردن" است و ارتباط بین واژهٔ "سی" با "see" انگلیسی بیشتر دارای تشابه لفظی است و اصالت آن در هیچ جا و هیچ سندی دیده نمیشود. از این گذشته، واژهٔ "سی" بهمعنای دیدن در لهجهٔ هراتیِ امروزی با تلفظ و معنای یکسان ("سی کو" و "سیل کو") وجود دارد. در لهجهٔ کابلی نیز فعل دیدن بصورت "سیل داشتن" استفاده میشود. هنوز هم بسیاری از سالمندان شیرازی از عبارت "سیل" به جای "سی" استفاده میکنند و مشهود ترین آن عبارت " سیل کن، سیل کن" به معنی "نگاه کن نگاه کن" است که عبارتی اخباری همراه با هشدار و تعجب است. که در سایر گویشها به عبارت" سی کن سی کن" و یا " س کن س کن" در آمده است.
اما برعکس به علت مهاجرت عدهای از کلواریها به پودنک. کسانی که خود را ارادتمند کلوار نبی
یکی از پیامبران ایران باستان و فرزندان حاج الیاس میدانند، و تنها کسانی هم هستند که هم اکنون در ایران به همان زبان اصیل فارسی - زبان به کاربرده شده در شاهنامه گویشی شبیه به اهالی سیوند صحبت میکنند. باعث شده تا در لهجه شیرازی پودنکی واژه غریبی وجود نداشته باشد.
در لهجه شیرازی قصردشتی به علت بسته بودن منطقه و عدم وجود روابط و مهاجرت. واژههای جدیدی تولید شده. که هیچ ریشهای در جایی ندارند. که بسیاری از آن واژهها این روزها رونق کوچه و بازار شیراز است.
نقش عرفا و فلاسفه در لهجه شیرازی
نقش سعدی و حافظ در لهجهٔ شیرازی پودنکی بسیار مشهود است. نقش ملاصدرا در تمامی لهجههای شیرازی بسیار مشهود است.
قربان وجودت اصطلاحی است که در تمامی لهجههای شیرازی استفاده میشود، و این بیانگر جاافتادگی فلسفهٔ وجودیِ ملاصدرا در شیراز است. یا در جایی نقش عرفائی مثل عبدالله خفیف یا بسیاری از عرفای شیرازی در لهجهٔ شیرازی میانه مشهود است.
یک ویژگی مهم
مهمترین ویژگی لهجه شیرازی اضافه کردن "و" بهدنبال نامهاست که به عنوان حرف تعریف (معرفه) بکار میرود و نقش آن همانند the در زبان انگلیسی و "الـ" در زبان عربی است. مانند : "کتابو" به معنی کتابی که میشناسیم و یا "دخترو" به معنی دختری که میشناسیم. به همین دلیل برای اشیا یا اشخاص واحد این موضوع کاربرد ندارد؛ چنانکه اصطلاح "حافظو" یا "سعدیو" یا "فلکه گازو"، که برخی به مزاح مطرح می کنند، را شیرازیان هیچگاه به کار نمی برند. البته استثنئاتی نیز در این خصوص وجود دارد، همانند "سمنو" که در شیراز بویژه در میان افراد مسن و سالمند، " سمنی " تلفظ میشود.علت آن این است که (و)که به آخر اسامی اضافه میشود درواقع برای مصغر شدن کلمه است و چون به اعتقاد مردم شیراز سمنو(سمنی)،مهر فاطمه زهرا می باشد،استثنائا به این کلمه (و)اضافه نمی کنند و به آن سمنی گفته می شود.