امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ماجراهای جالب اقوی همساده
#1
[عکس: fu4242.jpg]
ماجراهای جالب آقوی همساده : “لوبیای سحر آمیز !”
آقو ما یه مدت وضع مالیمون خراب بود یه گاوی داشتیم گفتیم بریم اینو بفروشیم…رفتیم بازار یه پیرمردی دیدیم گفت گاوتو بده من بهت لوبیای سحرآمیز بدم،آقو گاوو دادیم لوبیاهارو گرفتیم بردیم کاشتیم فرداش درخت در اومد از درخت رفتیم بالا رسیدیم به خونه یه غول یه مرغ تخم طلا ازش کش رفتیم برگشتیم پایین تا پامون رسید به زمین دیدیم اومدن جلبمون کردن!
گفتیم چرا؟گفتن شما بخاطر کشت غیر اصولی خاک منطقه رو ضعیف کردین 14تا خانواده بدبخت شدن! گفتیم کاکو صبر کن الآن یه تخم طلا بهت میدم شمام بیخیال ما شو…به ای مرغو گفتیم یه تخم طلا بذار گفت من در اعتراض به کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی دیگه تخم طلا نمیذارم!
[عکس: fu4241.jpg]
گفتیم حداقل دوتا تخم مرغ معمولی بده تو زندان نیمرو کنیم گفت تخم مرغ معموای تو کلاس کاری من نیس!ها ها ها ها ها ها ها…مارو که داشتن میبردن زندان وسط راه رسیدیم به اون پیرمردو دیدیم مازراتی زیر پاشه!!! گفتیم کاکو چی شد پولدار شدی!؟ گفت اون گاوو که به من دادی روزی 25 تا گوساله طلا میزاد!…ها ها ها ها ها ها ها…آقو به نظر من آدم همیشه باید قدر چیزایی که داره رو بدونه
[عکس: fu4244.jpg]
ماجراهای جالب آقوی همساده : “فرار از زندان !”
آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم…یه پسریم اوجا بود بهش میگفتن مایکل…آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شمارو فراری میدم…گفتیم خب خدارو شکر بالاخره در میریم آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!
ها ها ها…ینی چنان ضایع شدیما… 400 سال دیگه حبس واسمون بریدن…36بارم به اعدام محکوم شدیم!
[عکس: fu4243.jpg]
ماجراهای جالب آقوی همساده : “عشق و عاشقی دوران کودکی!”
آقو ما یه سالمون که بود عاشق دختر همسایه بودیم،اونم عاشق ما بود…تا اینکه یه روز یه نی نی جدید اومد تو کوچه مون و عشق ما دو روز بعد مارو بخاطرش ول کرد! روزی که داشت میرفت بهش گفتم “عزیزم تو تمام زندگی منی،من تک تک نفسهامو به بهونه وجود تو میکشم،تویی دلیل زنده بودنم”…آقو برگشت گفت “میدونم..ولی کامبیز پوشک خارجی میبنده”…ها ها ها ها ها…
بله ما اولین شکست عشقی رو در سن یک سالگی تجربه کردیم! ینی چنان از درون خورد شدیم که نگو…له له شدیم!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
خیلی جالب بود مر30 ieir
. خداوندا

من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن

من از ماندن چو مرداب میترسم



خداوندا

من از مرگ محبت ،من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم

پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
با حال بود asna
آرامش چیست  ؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به اینده و  اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه  هایت سر شار از بوی خدا  . . .
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
من عاشق خاطرات این آقوی همساده ام....اصلا عاشق کل شخصیت های این برنامه امasnaasnaasnaasna
عمق نگرانی های ما؛فاصله ی ما را از خدا نشان میدهد....
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
خیلی شیک و جذاب بود دمت asna
ماهی مـُرده آب میخواهد چه کار ؟!
گاهی برای مهربانی هم دیر است ...!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
خیلی باحال بودن مررررررسیییییی
مهمترین درسی که از زندگی اموختم این بود...
. هیچکس شبیه حرفهایش نیست...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  تعبیر جالب و خنده‌دار از فال حافظ صنم بانو 1 444 ۰۳-۰۲-۰، ۰۷:۰۹ ب.ظ
آخرین ارسال: admin
  شوخی های جالب شبکه های اجتماعی لیلی 178 2,005 ۱۹-۰۳-۹۷، ۰۹:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Mahda
  قوانین جالب جهان d.ali 3 173 ۱۶-۰۸-۹۶، ۱۲:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: دخترشب

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان