امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ماجرای یک خواستگاری
#1
قضیه ماله چند سال پیشه که با خانواده رفتیم خواستگاری واسه یکی از دوستان …


همه نشسته بودن و آخرای مجلس بود (اصن مذاکرات خوب پیش نرفته بود) که من حالت اضطرار دسشویی شماره ۱ (کوچیک) رو حس کردم با یه اشاره به پدرم قضیه رو گفتم اونم با اشاره به مامانم گفت و مامانم با یه چش قره ی فجیع و دلربا فهموند که از جات تکون نخور


تو همین آژیر قرمز بود که عروس قضیه رو فهمید و اونم به باباش با ایما و اشاره فهموند باباش هم به بابام گفت بابام هم بلند داد زد:


سرویس بهداشتی کجاست فرشید یه کار کوچیک داره و مادر عروس راه و نشونم داد


تو دسشویی اعصاب مصابم ناجور داغون بود و زیر لب به زمین و زمان لعنت می فرستادم اصن حواسم به شیر آب که باز مونده نبود همونجوری داشتم دستام رو می شستم که اومدم طی یک حرکت تکنیکی شیر رو ببندم و پام آوردم بزنم رو شیر اهرمی که خرد زیر شیر شیر کامل باز شد و هول شدم پام و آوردم پایین که گیر کرد به شلنگ و جهت شلنگ از حالت عمود درومد و بست پلاستیکی که با یک پیچ بسته شده بود درومد


و خودش و شلنگ پخش زمین شدن ! ( دقیقا کمربند به پایین شلوار به حالت شلپی درومد)


حالا من مونده بودم و یه شلوار کاملا خیس با یه خرابکاریه وحشتناک !


اومدم درستش کنم که یاد این فیلمای کانال ۵ افتادم (شاید برای شما اتفاق بیفتد ) همیشه میگه اول کار که خرابکاری کردی برو خودت و لو بده منم خیلی شیک و مجلسی مامانم و صدا زدم و همه در نهایت ناباوری شاهد خیس شدن یک جوان ۱۹ ساله دردسشویی بودن حدود یک دقیقه همه :| بودن بعد یهو بابام اینجوری شد با صدای بلند خندید و بعد همه شوروع کردن به خنده و مامانم اومد دم دسشویی و (دلم می خواست گریه کنم آخه انقدر خیس بودم که نمیتونستم برم بیرون داشت چکه میکرد !)


جورابام رو دراورد و به هر زحمتی بود رفتم تو راه پله وایستادم و منتظر که ملت بیان بیرون ، در همین لحظه سوپرمن زنده شد(داماد و می گم ) و به پدر عروس گفت مته دارین اونم رفت مته آورد و شروع کردن به بازسازی خرابکاری بنده حالا منم رو پله ها پلیز ویتم خلاصه کنم ۱ ساعت من ول معطل بودم که خرابکاری درست شد و همه با خنده تشریف آوردن بیرون


فقط و فقط بخاطر کار من وصلت سر گرفت و الان این خانواده ۱ بچه دارن که هفته ی پیش بدنیا اومد
یاد گرفته ام در خوشی هایم ...
کسی را شریک خنده هایم نکنم ...
چون یاد داده اند در غصه هایم ...
کسی شریک گریه هایم نیست ...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
واااای خیـــــــلی باحال بود asna تیکه آخرشو خوب اومد «فقط بخاطر کار من» asna
The More You Love... The More It Hurts
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
خرس گنده نتونسته يه دست به آب ساده بره ؟! asna
[url=http://s2.server-dl.asia/mr-reese/single/july/week1/Lindsey%20Stirling%20-%20The%20Arena%20-%20MP3%20128.mp3][/url]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
این که میگن توهرکاری حکمتی هست همینه!asna
خدایابگیرازمن هرآنکس که توراازمن میگیرد........
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
خدا خیرت بده دوتا جونو بهم رسوندی ، اصلا هم ما فکر نمی کنیم که تو دستو پا چلفتی هستی asna
ابر و باد و مه و خورشید و فلک یک شعر است / هر نسیم حرم کرب و بلا را عشق است.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  شوخی کاربران با ماجرای جنجالی بنزین صنم بانو 1 228 ۱۶-۱۱-۱، ۱۰:۵۴ ق.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  خواستگاری جالب ! admin 6 707 ۲۶-۰۳-۹۴، ۰۲:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: yasaman2001
Tongue طنز؛ مراسم خواستگاری از 1374 تا 1393 v.a.y 0 134 ۲۶-۱۲-۹۳، ۱۲:۴۱ ب.ظ
آخرین ارسال: v.a.y

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
12 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
N!rvana (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۴:۵۰ ب.ظ)، • Niha • (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۴:۵۰ ب.ظ)، "MJ" (۳۱-۰۲-۹۵, ۰۸:۰۳ ب.ظ)، asma123 (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۸:۳۶ ب.ظ)، 2fan2314 (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۲:۲۸ ب.ظ)، parysa7 (۱۲-۰۹-۹۴, ۰۹:۱۴ ق.ظ)، #*Ralya*# (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۴:۲۲ ب.ظ)، barooni (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۴:۳۹ ب.ظ)، armiti (۱۷-۰۹-۹۴, ۱۱:۴۰ ب.ظ)، شقایق سرخ (۱۱-۰۹-۹۴, ۱۱:۲۵ ب.ظ)، sahar* (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۴:۴۶ ب.ظ)، Esmm (۰۴-۱۱-۱, ۱۲:۴۹ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان