ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
بگو ای يار بگو
بگو اي يار بگو اي وفادار بگو
از سر بلند عشق بر سر دار بگو
بگو از خونه بگو ، از گل پونه بگو
از شب شبزدهها كه نميمونه بگو
بگو از محبوبهها ، نسترنهاي بنفش
سفرههاي بيريا ، توي سبزهزار فرش
بگو اي يار بگو ، كه دلم تنگ شده
رو زمين جا ندارم ، آسمون سنگ شده
بگو از شب كوچهها ، پرسه هاي بيهدف
كوچهباغ انتظار توي بارون و علف
بگو از كلاغ پير كه به خونه نرسيد
از بهار قصهها كه سر شاخه تكيد
بگو از خونه بگو ، از گل پونه بگو
از شب شبزدهها كه نميمونه بگو
بگو از محبوبهها ، نسترنهاي بنفش
سفرههاي بيريا ، روي سبزهزار فرش
بگو اي يار بگو ، كه دلم تنگ شده ...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
غریبه
غریبه نمی دونم توكی هستی
غریبه تو سكوتمو شكستی
كبوتروار در باغ سكوتم
از این شاخه به اون شاخه نشستی
از غصه نترسیدی
برام زدی و رقص یدی
از غصه دلم خون بود
برام خوندی و خندیدی
تو باغ سكوت من
برام هزارتا گل دادی
از غصه رهام كردی
گفتی دیگه آزادی
ازدنیا دلم خون بود
كه اون چشم تو پیدا شد
همون دنیای بی ارزش
برام یك دفعه دنیا شد
تو رنگ صدات جونه
پر از دوا ودرمونه
آهنگشو می شناسم
دلم همیشه می خونه ...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
اتل متل
اتل متل توتوله هنوز گل گلوله
هر کي گذشته از عشق تو امتحان قبوله
اتل متل توتوله تا کي گل گلوله
هنوز تو دستاي ماست شيشه ي عمر غوله
ديو و پري نداريم جادوگري نداريم
باور ما شکسته که ياوري نداريم
اتل متل توتوله هنوز گل گلوله
هر کي گذشته از عشق تو امتحان قبوله
شهر سياه جادو به دست ما بنا شد
به خواب قصه رفتيم اين خود ماجرا شد
خونه رو دست دشمن رفتيم و جا گزاشتيم
تکليف زندگي رو به مرده ها گزاشتيم
اتل متل سپيده شب به سحر رسيده
ببين که از سپيده سينه ي شب دريده
اتل متل توتوله هنوز گل گلوله
هر کي گذشته از عشق تو امتحان قبوله
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
جواهر
دلم مثل یه جعبه س
جعبه ی پرجواهر
خونه به رنگ یاقوت
اما خوشه به ظاهر
حیف كه زد و شكستش
هر كه به دستش افتاد ..
دلم مثل یه باغه
باغ بهار نارنج
واسه تنای خسته
یه جای خلوت و دنج
حیف كه تو این زمونه
عشقه كه رفته از یاد ..
شب تولد عشق
دلم رو هدیه دادم
به اون كه عاشقم كرد
منو داد بر باد
هدیه رو وانكرده پس فرستاد ..
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
هموطن
دلم گرفته هموطن
هوای موندن ندارم
نشسته غصه تو قلب من
نوای خوندن ندارم
گذشت وقت جوونی
سفر رفت مهربونی
شدم زندونی غم
تو با من همزبونی
ز غربت خيلی خسته م
تو دردمو ميدونی
تويی همخون و جون من
تو با غم آشنايی
وطن خون و غرور من
برام مرگه جدايی
ای وای بر دل من
طلسم مشکل من
اگه وطن نباشه
کجا آب و گل من
از اين بهار پر گل
خزون شد حاصل من
اگه يه روزی غم بره
خنده بياد ماتم بره
دوباره اين دل پر می گيره
زندگی رو از سر می گيره
اگه تنم رها بشه
درای بسته وا بشه
دوباره این دل پر می گيره
زندگی رو از سر می گيره
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
منو ببخش
منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم
از لحظه تولد سفر تقدیر من بود
تنم اسیر جاده دلم اسیر تن بود
یه قصه ی تازه نیست خونه به دوشی من
هراس دل سپردن عذاب دل بریدن
اگه یه دست عاشق یه شب پناه من شد
فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد
لحظه ی رفتنه دستاتو می بوسم
باید برم حتی اگه اونجا بپوسم
منو ببخش منو ببخش که ناگزیرم
باید برم حتی اگه بی تو بمیرم
دریایی از مصیبت پشت سرم گذاشتم
وقتی به تو رسیدم دیگه نفس نداشتم
من مرده بودم اما دوباره جونم دادی
هم گریه ی من شدی عشقو نشونم دادی
اگه یه شب تو عمرم چشمای من آسوده
همون یه خواب کوتاه زیر سقف تو بوده
اگه یه دست عاشق یه شب پناه من شد
فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد
لحظه ی رفتنه دستاتو می بوسم
باید برم حتی اگه اونجا بپوسم
منو ببخش منو ببخش که ناگزیرم
باید برم حتی اگه بی تو بمیرم
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
غریبه
آبي آبي مهتابي
آبي تر از هر آبي
از چشماي تو ميگم اين آيه ها ي آبي
درياهاي بي تابي
آبي آبي مهتابي
آبي تر از هر آبي
از چشماي تو ميگم اين آيه ها ي آبي
درياهاي بي تابي
آبي يعني دل من
دريايي که اسيره اين چهره ي تقديره که رنگ از تو ميگيره
وقتي که خيره ميشم به عمق حوض کاشي
حس ميکنم تو هستم حتي اگه نباشي
من رنگ گنبدا رو چشماي تو ميبينم
سجدم به جانب توست اينه معناي دينم
آبي آبي مهتابي
آبي تر از هر آبي
از چشماي تو ميگم اين آيه ها ي آبي
درياهاي بي تابي
دل خسته ام از اينجا از آدماي دنيا
همين امروز و فردا دل ميزنم به دريا
دل ميزنم به دريا
رنگ تو رو ميپوشم
از عمق آبي عشق چشم تو رو مينوشم
آبي آبي مهتابي
آبي تر از هر آبي
از چشماي تو ميگم اين آيه ها ي آبي
درياهاي بي تابي
آبي آبي مهتابي
آبي تر از هر آبي
از چشماي تو ميگم اين آيه ها ي آبي
درياهاي بي تابي
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم