۳۰-۰۴-۹۳، ۰۶:۰۶ ب.ظ
همه مداد رنگی ها مشغول بودند...
به جز مداد سفید!
همه میگفتند تو به هیچ دردی نمیخوری.
یک شب که مداد رنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند
تا صب کار کرد...
ماه کشید
مهتاب کشید
واونقد ستاره کشید
که کوچیک و کوچیک تر شد....
صب فردا توی جعبه مداد رنگی ها
دیگر مداد سفید نبود!
جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد هیچ رنگی......