امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
معجزه ی روبان آبى
#1
آموزگارى تصمیم گرفت که از دانش ‌آموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند . او دانش ‌آموزان را یکى‌ یکى به جلوى کلاس می ‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن ‌ها بر خودش را بازگو می ‌کرد . آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ می‌ زد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود : " من آدم تاثیر گذارى هستم "

سپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژه ‌اى براى کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت . آموزگار به هر دانش‌ آموز سه روبان آبى اضافى داد و از آن ‌ها خواست که در بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانى را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسى از چه کسى قدردانى کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند .

یکى از بچه ‌ها به سراغ یکى از مدیران جوان شرکتى که در نزدیکى مدرسه بود رفت و از او به خاطر کمکى که در برنامه ‌ریزى شغلى به وى کرده بود قدردانى کرد و یکى از روبان ‌هاى آبى را به پیراهنش زد .
و دو روبان دیگر را به او داد و گفت : ما در حال انجام یک پروژه هستیم و از شما خواهش می‌ کنم از اتاق تان بیرون بروید ، کسى را پیدا کنید و از او با نصب روبان آبى به سینه ‌اش قدردانى کنید .

مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رئیسش که به بدرفتارى با کارمندان زیردستش شهرت داشت رفت و به او گفت که صمیمانه او رابه خاطر نبوغ کاری ‌اش تحسین می‌ کند .
رییس ابتدا خیلى متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت که اگر روبان آبى را می‌ پذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روى سینه ‌ اش بچسباند .
رییس گفت : البته که می‌ پذیرم . مدیر جوان یکى از روبان ‌هاى آبى را روى یقه کت رئیسش ، درست بالاى قلب او ، چسباند و سپس آخرین روبان را به او داد و گفت :
لطفاً این روبان اضافى را بگیرید و به همین ترتیب از فرد دیگرى قدردانى کنید .

مدیر جوان به رئیسش گفت پسر جوانى که این روبان آبى را به من داد گفت که در حال انجام یک پروژه درسى است و آن ‌ها می ‌خواهند این مراسم روبان زنى را گسترش دهند و ببینند چه اثرى روى مردم می‌ گذارد ...

آن شب ، رئیس شرکت به خانه آمد و در کنار پسر ١۴ ساله ‌اش نشست و به او گفت :
امروز یک اتفاق باور نکردنى براى من افتاد . من در دفترم بودم که یکى از کارمندانم وارد شد و به من گفت که مرا تحسین می‌ کند و به خاطر نبوغ کاری ‌ام ، روبانى آبى به من داد . می ‌توانى تصور کنی ؟ او فکر می ‌کند که من یک نابغه هستم ! او سپس آن روبان آبى را به سینه ‌ام چسباند که روى آن نوشته شده بود : " من آدم تاثیرگذارى هستم "

سپس ادامه داد : او به من یک روبان اضافى هم داد و از من خواست به وسیله آن از کس دیگرى قدردانى کنم .
هنگامى که داشتم به سمت خانه می ‌آمدم ، به این فکر می‌ کردم که این روبان را به چه کسى بدهم و به فکر تو افتادم . من می‌ خواهم از تو قدردانى کنم .
مشغله کارى من بسیار زیاد است و وقتى شب‌ ها به خانه می ‌آیم توجه زیادى به تو نمی‌ کنم . من به خاطر نمرات درسی‌ ات که زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت که همیشه نامرتب و کثیف است ، سر تو فریاد می ‌کشم . امّا امشب ، می ‌خواهم کنارت بنشینم و به تو بگویم که چقدر برایم عزیزى و مى‌ خواهم بدانى که تو بر روى زندگى من تاثیرگذار بوده‌ اى . تو در کنار مادرت ، مهم ‌ترین افراد در زندگى من هستید . تو فرزند خیلى خوبى هستى و من دوستت دارم ...

آن گاه روبان آبى را به پسرش داد . پسر که کاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد . نمی ‌توانست جلوى گریه ‌اش را بگیرد . تمام بدنش می ‌لرزید . او به پدرش نگاه کرد و با صداى لرزان گفت :
پدر ، امشب قبل از این که به خانه بیایى ، من در اتاقم نشسته بودم و نامه ‌اى براى تو و مامان نوشتم و برای تان توضیح دادم که چرا به زندگیم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشید !
من می‌ خواستم امشب پس از آن که شما خوابیدید ، خودکشى کنم . من اصلاً فکر نمی ‌کردم که وجود من برای تان اهمیتى داشته باشد . نامه ‌ام بالا در اتاقم است ! پدرش با تعجب و پریشانی زیاد از پله ‌ها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا کرد ...

صبح روز بعد که رئیس به اداره آمد ، آدم دیگرى شده بود . او دیگر سر کارمندان غر نمی‌ زد و طورى رفتار می ‌کرد که همه کارمندان بفهمند که چقدر بر روى او تاثیرگذار بوده ‌اند .
مدیر جوان به بسیارى از نوجوانان دیگر در برنامه ‌ریزى شغلى کمک کرد ...
یکى از آن‌ ها پسر رئیسش بود و همیشه به آن ‌ها می‌ گفت که آن‌ ها در زندگى او تاثیرگذار بوده ‌اند . و به علاوه ، بچه ‌هاى کلاس ، درس با ارزشى آموختند که :
" انسان در هر شرایط و وضعیتى می‌ تواند تاثیرگذار باشد "

با توجه به نتیجه ای که از این داستان می گیریم کلید این تاثیر گذاری در اینست که باید به شخص مورد نظر بها داد و به شیوه ای صحیح حس اعتماد به نفس را در او تقویت کرد . چرا که دیگران از روی بصیرت از ما جدا هستند و از تجرد روح ، و خلق و خوی مستقل برخوردارند . پس بهتر اینست ، بگونه ای عمل کنیم و نشان دهیم که بدون هیچگونه انتظار و یا احساس وابستگی به شکلی صحیح و واقعی دوست شان داریم و در نتیجه با این روش " استقلال ذاتی " را که همانا هدیه ی راستین خدا به همه ی بندگان است را به او یادآور شویم .

چقدر خوب است که در گیر و دار فراز و نشیب ها ، شادی ها و سختی های زندگی حواس مان باشد که آدم هایی هستند که بیشترین تاثیر را در زندگی بر روی ما گذاشته اند و شاید زمان از دست برود اگر دیر روبان آبی را تقدیم شان کنیم . همین امروز می توانید اینکار را انجام بدهید و از کسانی که بر زندگی شما تاثیر مثبت گذاشته ‌اند قدردانی کنید .

یادتان نرود که روبان آبی را از طریق ایمیل هم می‌ توان فرستاد !
آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛
برای آنها تنها نشانه ی حیات؛بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد : آهای فلانی!
از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟ ...
پاسخ
سپاس شده توسط: hunter life ، sa armani


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Rainbow معجزه خانه مادربزرگ . خانوم معلم 0 264 ۲۵-۱۰-۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ
آخرین ارسال: خانوم معلم
  قیمت معجزه چند است؟ eris 1 278 ۰۹-۰۴-۹۴، ۰۵:۵۸ ب.ظ
آخرین ارسال: elaheh.p
  داستان کوتاه میخواهم معجزه بخرم الهه ی شب 0 160 ۲۷-۰۳-۹۴، ۱۲:۳۵ ق.ظ
آخرین ارسال: الهه ی شب

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان