امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
من «هوم» هستم!
#1
گياهي كه در زمان پادشاهي جمشيد كشف شده است.
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت نازكم كن در اين باغ بسي چون تو شكفت
گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي هيچ عاشق، سخن سخت به معشوقه نگفت‏
زبان گشودن خوراكيها و سخن گفتن گل و گياه تازگي نداردت در تمام كتابهاي فارسي و ديني و ادبي و اشعار سخن سرايان پارسي گو، نمونه‏هاي از سخنان گياهان ديده مي‏شود.
من اولين گياهي هستم كه در اين جهان با انسان حرف زده و فوايد خود را آشكار ساخته‏ام. پيش از من گندم با حضرت آدم و حوا در بهشت صحبت كرده و فوايد خود را آشكار ساخت، ولي در روي زمين قبل از من گياهي با انسان سخن نگفته است، طرف صحبت من در دوي زمين حضرت زرتشت بود. من داراي انواع و اقسام مي‏باشم، نوع بزرگ من در بلوچستان بطور خودرو به عمل مي‏آيد، و در كنار راه زاهدان به مير جاوه زياد ديده مي‏شود، و اهالي محل به آن هوموك مي‏گونيد، و انواع ديگر من در شمال ايران‏منجيل دامغان يزد كويرلوت و سر حدات شرقي ايران مي‏رويد و به آن «ريش بز» مي‏گويند. در كتب قديم بيشتر مرا به نام «هوم الجوس» خوانده‏اند، چه در نزد زرتشتيان و ايرانيان قديم گياهي مقدس‏تر از من نيست و من اولين گياه داروي هستم كه در جهان شناخته شده، و ذر كتاب اوستا در چندين سوره از من ياد شده است.
گياه من در اوستا به نام هوم و در آئين بر همن به نام ويد ناميده شده است: گياه مرا موبدان با مدادان پس از شستشو در برابر آتشگاه با كمي آب و شاخه نازكي از چوب انار درهاون مي‏كوبند و شير شده آن را كه (پر اهوم) ناميده مي‏شود مي‏گيرند. در كتاب زند چنين نوشته شده است: يك روز بامداد كه حضرت زرتشت كار آراستن و آماده ساختن آتش سر گرم بود، مسافري بيامد و يك شاخه از گياه مرا به عنوان ره آورده سفر به آن پيشواي بزرگ تقديم كرد. زرتشت همينكه چشمش به من افتاد مرا شناخت و از زيبايي و سودمند بودن من به فكر فرو رفت و خود به خود گفت: «اين گياه براي زندگاني خوش و خرم جاوداني و طول عمر آفريده شده است» آنگاه روي خود را به من كرد و پرسيد كه هستي؟... من خود را به او شناسانيدم و او از شناختن من و پي بردن به سود فراوان من خشنود شد و از من دوباره پرسيد كه براي اولين بار چه كسي و را شناخت، و شيره تو را بفشرد. در جواب به عرض رسانيدم كه باي اولين بار مرا «ديو نگهان» پدر جمشيد شناخته و براي نوشيدن آماده كرده است.
ايرانيان قديم معتقد بودند كه عصاره من روح را فرح مي‏بخشد، ميوه من گوشدار قرمز، و مانند تاجريزي است و كبك آن را زياد دوست دارد.
من داراي يك ماده عامله هستم كه در داروخانه‏ها به نام «افدرين» خوانده مي‏شود، و در كتب داروسازي جديد انواع گياه مرا «افدرا» مي‏نامند. جوشانده بيست در هزار من براي رفع عوارض رماتيسم مفيد است، افدرين داراي اثر تنگ كننده مجاري عروق، در رفع عوارض تنگ نفس دارد و به آن «آدرنالين» گياهي لقب داده‏اند. سميت آن كمتر از آدرنالين است و مصرف آن از راه دهان مؤثرتر از تزريق است و براي كم كردن سميت مرفين متوان آن را افزود.
چنانچه عصاره مرا با شيره ترياك مخلوط كنند، از عوارض آن مي‏كاهم، بدون آنكه خاصيت تخدير آن را كم نمايم. عصاره من بر نشيت را معالجه مي‏كند. تنگ نفس را تسكين مي‏دهد. سرفه و عوارض آن را آرام مي‏نمايد. بهترين داروي ضد حساسيت هستم و چون هشتاد درصد بيماريها ناشي از حساسيت است، همه جا مي‏توانيد از من استفاده كنيد.
برادران افغاني به سبزي ريواس هوم مي‏گويند، و در اين جا براي مزيد اطلاع آنها اضافه مي‏كنم، كه هوم ربطي به ريواس ندارد. در كتاب برهان قاطع نوشته شده است كه هوم در حوالي پارس زياد مي‏رويد.
در زبان تركي هوم به گياه ديگري مي‏گويند كه سميت زياد دارد، و از همين جهت است كه داروسازان سنتي ايران، براي اينكه من با آن گياه اشتباه نشوم، مرا «وم المجوس» لقب داده‏اند.
رازي كه پس از 85 قرن فاش مي‏شود
همه مي‏دانيم كه زادگاه زرتشت شهر رضائيه است، در اوستا نوشه شده كه مسافري يك شاخه به عنوان سوغات براي زرتشت آورد و آن حضرت پس از گفتگو با هوم او را شناخت و بفوائد آن پي برد. اكنون بيش از هشت هزار سال از ظهور زرتشت مي‏گذرد و در اين مدت معلوم نبود كه آن مسافر هوم را از كجا آورده و به دست زرتشت داده است ما هم تا كنون در كوه‏هاي آذر بايجان از اين گياه نديده بوديم و اكنون پس از 85 قرن اين راز فاش شده و معلوم مي‏شود كه در جزيره‏اي خوش آب و هوا و با صفاي قريون داغي در درياچه رضائيه اين گياه به فراواني وجود دارد و همان گياهي است كه زرتشت آن را ستوده است.
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان