امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
من برای یک گل نخواهم مرد!
#1
زوجی تنها دوسال از زندگیشان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونه ای که زن معتقد بوداز این زندگی بی معنا بیزار است زیرا همسرش طرفدار رمانتیسم نبود،بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت : که باید ازهم جدا شویم.
اما شوهر پرسید : چرا؟ زن جواب داد من از این زندگی سیر شده ام دلیل دیگری وجود ندارد.
تمام عصر آنروز شوهر به آرامی سیـ ـگار می کشید و حرفی نمیزد. زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندن ، او را متقاعد نمی سازد.
تا اینکه شوهر از او پرسید: چطور میتوانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟ زن در جواب گفت :توباید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تومرا راضی کند من از تصمیم ،منصرف خواهم شد، سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجه چیدن آن گل مرگ خواهد بود آیا تو آنرا برای من خواهی چید؟ شوهر کمی فکر کرد و گفت : فردا صبح پاسخ این سوال تورا میدهم.
صبح روز بعد زن بیدار شد ومتوجه شد که شوهرش درخانه نیست و روی میز نوشته ایی زیر فنجان شیرگرم دیده میشود زن شروع به خواندن نوشته شوهرش کردکه میگفت: عزیزم ، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم.
اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ میکنی مرتکب اشتباهات مکرر میشوی و بجز گریه چاره دیگری نداری به همین دلیل من باید زنده باشم تا بتوانم اشتباه تورا تصحیح کنم.
دوم اینکه تو همیشه کلید را فراموش میکنی ، من باید زنده باشم تادر را برای تو باز کنم.
سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر نگاه میکنی و این نشان میدهد تو نزدیک بین هستی، من باید زنده باشم تا روزی که پیر میشوی ناخن های تورا کوتاه کنم.
به همین دلیل مطمئنا کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید. اشکهای زن جاری شد اشکهایی که مانند گل درخشان و شفاف بود، وی به خواندن نامه ادامه داد:
عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را ، در دست دارم.
زن در را باز کرد و دید شوهرش همچنان در انتظار ایستاده است. زن اکنون میدانست که هیچ کس بیشتر از شوهرش اورا دوست ندارد.
آری عشق همان جزییات ریز معمولی وعادی زندگی روزانه است که خیلی ساده وبی اهمیت از کنار آنها میگذریم!!!
"مهربانی" مهمترین اصل "انسانیت" است .
اگر کسی از من کمک بخواهد یعنی من هنوز روی
زمین ارزش دارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
آخی نازی چه شوهر خوبی Tongue فقط ببخشید رمانتیسم یعنی چی؟xcvl
ماهی مـُرده آب میخواهد چه کار ؟!
گاهی برای مهربانی هم دیر است ...!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
(۰۴-۰۵-۹۴، ۱۲:۱۲ ق.ظ)~mahdis~ نوشته: آخی نازی چه شوهر خوبی Tongue فقط ببخشید رمانتیسم یعنی چی؟xcvl
یعنی احساساتی و خیالپرداز !!
"مهربانی" مهمترین اصل "انسانیت" است .
اگر کسی از من کمک بخواهد یعنی من هنوز روی
زمین ارزش دارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  .... و مرد روستایی d.ali 0 84 ۰۶-۰۱-۹۸، ۱۰:۱۸ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali
  مرد لاف زن panel123 1 247 ۰۵-۰۲-۹۷، ۰۸:۰۵ ب.ظ
آخرین ارسال: sadaf
  داستان راه حل ساده برای مشکلات بزرگ! AsαNα 3 207 ۲۸-۱۰-۹۶، ۰۷:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
6 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
~mahdis~ (۰۴-۰۵-۹۴, ۱۲:۲۴ ب.ظ)، ملکه برفی (۰۴-۰۵-۹۴, ۱۱:۰۶ ب.ظ)، خانوم معلم (۰۴-۰۵-۹۴, ۰۶:۱۸ ب.ظ)، SilentCity (۲۵-۰۵-۹۴, ۰۸:۱۸ ب.ظ)، الهه ی شب (۰۵-۰۵-۹۴, ۰۴:۲۰ ب.ظ)، eris (۰۴-۰۵-۹۴, ۱۲:۲۳ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان