۰۳-۰۱-۹۷، ۱۱:۴۶ ب.ظ
روزنامه صبح نو: کار، عار نیست. این شعار، برای برخیها فقط شعار است و در حد حرف باقی میماند. اما قهرمان قصه ما، از آنهایی است که لذت عرق جبین و خوردن نان حلال را بههمهچیز ترجیح داده و برای گذران زندگیاش، لباس پاکبانی را انتخاب کرده است. آقای «محمد خانی» فوقلیسانس جغرافیا دارد اما لباس پاکبانی پوشیده است. پای حرفهایش که بنشینی، پر است از صمیمیت و سادگی در عین گلایههای مهربانانه. گفتوگوی «صبح نو» با پاکبان تحصیلکرده یزدی را بخوانید.
ریزنقش است، قدش متوسط است و ساده و بیتکلف صحبت میکند. خودش تعریف میکند که جزء استعدادهای درخشان بوده است. او با معدل بالا و بدون کنکور وارد مقطع کارشناسیارشد شده است و فارغالتحصیل کارشناسیارشد جغرافیاست. او میگوید: «آرزو داشتم که شهردار شوم یا اینکه دبیر جغرافیا شوم.» مرد داستان ما اما صبح زود، لباس زرد رنگش را به تن میکند، جاروی بلندش را در دست میگیرد و در خدمت مردم؛ خیابانها و کوچهها را پاکیزه میکند. به قولخودش؛ پاکبان است.
معلمی که کارش به رفتگری کشید
«محمد خانی» رفتگری است که در کلیپ پخششده در فضای مجازی، با جاروی بلندش در حال جارو کشیدن در خیابانها و کوچههاست. محمد خانی 38 سال سن دارد، متأهل است و یک فرزند هم دارد. او در گفتوگو با روزنامه صبح نو درباره زمانی که وارد این کار شده است و دلیل این انتخابش تعریف میکند: «چهار ماه است که من وارد این کار شده ام. بهدلیل شرایط سخت اقتصادی که داشتم مجبور شدم که وارد این شغل شوم. من مجبور بودم که روزی زن و بچهام را تأمین کنم، شرمنده آنها بودم، دوست داشتم که روزی حلال داشته باشم، بنابراین مجبور شدم تا این کار را انتخاب کنم.»
رفتگر فوق لیسانسه درباره تمام شغلهای قبلی اش تعریف میکند: «من چندین ماه بیکار بودم. با یارانه زندگی میکردم ولی قبل از اینکه بیکار شوم، در مدارس غیردولتی معلم بودم، دستفروشی کردم، در کارخانه کارگر بودم و در آنجا کار کردم. برای رزق حلال هر کاری را انجام دادم. در هر کارخانهای که مشغول میشدم، بسته میشد و اخراجم میکردند. در یکی از کارخانههایی که کار کردم، دستم لای دستگاه رفت و آسیب دید.» رفتگر داستان ما درباره برخورد مردم قبل از اینکه کلیپ در فضای مجازی پخش شود، میگوید:
«مثل تمام رفتگرها با من رفتار میشد. مردم من را نمیشناختند، شاید هم بعضی مواقع بیمهریهایی میشد.» البته رفتار مردم بعد از انتشار کلیپ تغییر کرد، او تعریف میکند: «مردم به من لطف دارند. حالا که مرا در خیابان میبینند، ابراز همدردی میکنند. حالا مردم به حال من تأسف میخورند. الآن بعضی از مردم میدانند که شرایط من چهطور است. همین که آگاهی پیدا کردهاند برای من کافی است.» رفتگر شهر یزد درباره نگاه خانوادهاش نیز توضیح میدهد: «خانواده من مشکلی با کار من ندارند، آنها همهجوره من را حمایت میکنند. خانم من خودش فوقلیسانس تفسیر قرآن دارد.»
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !