امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مژگان عباسلو
#1
Rainbow 
[عکس: 46714467276476525027.jpg]

زندگینامه مژگان عباسلو از زبان خودش : فارغ التحصیل رشته پزشکی هستم از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران. در حال حاضر همراه همسر و دخترم برای گذراندن دوره ی تخصصی رشته ی داخلی ، در ایالت ماساچوست آمریکا به سر می برم. دو مجموعه شعر «مثل آوازهای عاشق تو» و «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری» از من تا کنون منتشر شده است. دو مجموعه شعر هم نیز در دست انتشار دارم.

اشعار مژگان عباسلو

***********
گرگ باران دیده و مهتاب


فیلسوفند عده‌ای: سرمست از آموزه‌ها
زاهدند اما گروهی: روزها و روزه‌ها

حاجیان بسیار، اما این کجا و آن کجا؟
بخت ِ بد: فیروزها و بخت ِ خوش: فیروزه‌ها

دور ِ عاشق‌ها گذشت و دوره‌ی سَیّاس‌هاست
می‌شکانَد سنگ سرها را به جای کوزه‌ها

من ولی از نسل شیرین، لیلی و عذرا و … نیست
بعدها مانند من حتا درون ِ موزه‌ها…

می‌خورد آخر سرش بر سنگ و برمی‌گردد او
گرگ ِ باران‌دیده‌ با مهتاب دارد زوزه‌ها

***********

خرگوش مرده و لاک پشت



درد من و تمام تبرخورده‌ها یکی‌ست:
باور نمی‌کنیم که مردیم مدتی‌ست

آنها در انتظار دوباره پرنده‌ای
من فکر بازگشت کسی که نبود و نیست

از هرکجا نرفته به من بازگشته‌ای
ای بومرنگ خسته‌ی من! یک نفس بایست!

یک عمر می‌دویم و به جایی نمی‌رسیم
یک عمر می‌دویم؟ دویدن برای چیست؟!

در پیله خوش‌تریم که در چشم روزگار
کفتار و کرم و کفتر و پروانه هم یکی‌ست

بیچاره قلب من که در این جنگل شلوغ
خرگوش مرده زاده شد و لاک‌پشت زیست

************
از سیب ها بپرس



موج است او که از نفس افتاده
برخاسته‌ست اگر سپس افتاده

غمگین نباش، بیشه‌ی خالی! شیر،
شیر است اگرچه در قفس افتاده

بویی از او نبرده نسیم الّا
صدها غزال در هوس افتاده …

عشق اتفاق ِ ساکت و بی‌رحمی‌ست
هرجا دلی شکست پس افتاده

تقصیر ِ او نبود دل از من برد
شهد است هرکجا مگس افتاده

از سیب‌ها بپرس به جز معشوق
عاشق به پای هیچ‌کس افتاده؟

از جا بلند می‌شود او یک روز
مانند ِ موج ِ از نفس‌ افتاده

**************
باز



موج می‌داند ملال عاشق سرخورده را
زخم خنجرخورده حال زخم خنجرخورده را …

در امان کی بوده‌ایم از عشق، وقتی بوی خون
باز، وحشی می‌کند باز ِ کبوتر خورده را

مرگ از روز ازل با عاشقان هم‌کاسه است
تا بلرزاند تنِ هر شام ِ آخر خورده را

خون دل‌ها خورده‌ام یک عمر و خواهم خورد باز
جام دیگر می‌دهندش جام دیگر خورده را

شعر شاید یک زن زیباست، من هم سایه‌اش
عاشق خود می‌کند هرکس به من برخورده را
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان