قرار بود ریچارد و همسرش به یک هتل جنگلی در منطقه ای دور افتاده بروند اما زنش گفت:
_ریچارد تو برو و امکانات هتل را ببین اگر خوب بود برایم نامه بنویس تا من هم بیایم.
ریچارد هم پذیرفت و روز بعد وقتی وارد آن هتل شد با تعجب مشاهده کرد که آن هتل هم مجهز به کامپیوتر است و هم اینترنت به همین خاطر یک ایمیل برای زنش فرستاد و موقعیت را توضیح داد اما هنگام تایپ آدرس ایمیل زنش دچار اشتباه کوچکی شد.
نامه الکترونیکی ریچارد به آدرس ایمیل زنی ارسال شد که صبح آن روز همسرش را از دست داده بود. در حقیقت او همان لحظه پس از دفن شوهرش در قبرستان به خانه آمده بود که به سراغ ایمیل رفت تا ببیند آیا هیچ کدام از دوستانش برایش تسلیت ارسال کرده اند یا نه که این نامه را دریافت کرد:
_همسر عزیزم! من رسیدم. می دانم از دریافت این ایمیل تعجب می کنی اما شاید باورت نشود که اینجا کامپیوتر و اینترنت هم وجود دارد. به همین خاطر آماده باش زیرا من فردا یک نفر را می فرستم تا تو را به اینجا بیاورد.
امضا:شوهر سفر کرده ات
زن بیچاره اما... با خواندن ایمیل از ترس بیهوش شد!
_ریچارد تو برو و امکانات هتل را ببین اگر خوب بود برایم نامه بنویس تا من هم بیایم.
ریچارد هم پذیرفت و روز بعد وقتی وارد آن هتل شد با تعجب مشاهده کرد که آن هتل هم مجهز به کامپیوتر است و هم اینترنت به همین خاطر یک ایمیل برای زنش فرستاد و موقعیت را توضیح داد اما هنگام تایپ آدرس ایمیل زنش دچار اشتباه کوچکی شد.
نامه الکترونیکی ریچارد به آدرس ایمیل زنی ارسال شد که صبح آن روز همسرش را از دست داده بود. در حقیقت او همان لحظه پس از دفن شوهرش در قبرستان به خانه آمده بود که به سراغ ایمیل رفت تا ببیند آیا هیچ کدام از دوستانش برایش تسلیت ارسال کرده اند یا نه که این نامه را دریافت کرد:
_همسر عزیزم! من رسیدم. می دانم از دریافت این ایمیل تعجب می کنی اما شاید باورت نشود که اینجا کامپیوتر و اینترنت هم وجود دارد. به همین خاطر آماده باش زیرا من فردا یک نفر را می فرستم تا تو را به اینجا بیاورد.
امضا:شوهر سفر کرده ات
زن بیچاره اما... با خواندن ایمیل از ترس بیهوش شد!
