۱۳-۰۸-۹۶، ۰۱:۰۶ ق.ظ
نمازهاى بىروح!
به لحاظ نقش و جايگاه ممتاز و ويژه نماز در تعالى انسان و كسب مدارج عالى كمال و قرب الى الله، شايسته است در اينجا به يك نكته ديگر نيز در مورد آن توجه كنيم. آن نكته عبارت است از تأمل در اين مسأله كه اگر حقيقتاً نماز بهترينِ اعمال است و اين همه در رشد و تعالى معنوى انسان تأثير دارد، پس چرا ما با وجود اينكه نماز مىخوانيم، آثار آن را در وجود خود مشاهده نمىكنيم؟! در روايات آمده است كه:
اَلصَّلاةُ مِعْراجُ الْمُؤْمِنِ؛(1) نماز معراج مؤمن است؛
پس چگونه است كه ما سالها نماز مىخوانيم؛ ولى حتى يكى بار نيز احساس نمىكنيم كه به معراج رفته باشيم؟! همچنين قرآن مىفرمايد:
إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ؛(2) همانا نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد؛
پس چرا ما عمرى است نماز مىخوانيم ولى هنوز اين همه مرتكب انواع گناهان و اعمال زشت مىشويم؟! و دهها اثر ديگر كه در آيات و روايات براى نماز ذكر شده است، ولى ما آنها را در خود نمىبينيم و نمىيابيم. به راستى چرا چنين است؟!
در پاسخ بايد گفت، كه مشكل در اينجا است كه ما «نماز حقيقى» نمىخوانيم. آنچه ما بهجا مىآوريم صورت ظاهرش شبيه نماز است و ما تنها اداى نماز را در مىآوريم! كسى كه در حين نماز به ياد همه چيز هست جز خدا و نماز، و وقتى «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» مىگويد تازه يادش مىآيد كه نماز مىگزارده است؛ آيا به راستى «نماز» خوانده است؟! بسيارى از ما مسايلى را كه در فرصتهاى ديگر نمىتوانيم به آنها فكر كنيم به وقت نماز موكول مىكنيم تا در حين نماز به تحليل و بررسى آنها بپردازيم! براى مثال، اگر بخواهيم پس از نماز مغرب و عشا درس بگوييم، چون فرصت كافى براى مطالعه نداشتهايم، نماز مغرب و عشا را مغتنم مىشماريم و با مرور مطالب در ذهنمان خود را براى درس گفتن آماده مىكنيم! بسيارى از كسانى كه اهل معامله و كسب و كار هستند، در حين نماز به حساب طلبكارىها و بدهكارىها و چك و سفتههايشان رسيدگى مىكنند! به راستى آيا اينها نماز است كه ما مىخوانيم؟!!
نمازهايى كه ما بهجا مىآوريم نهتنها موجب تكامل ما نمىشود، كه ما بايد از آنها توبه كنيم! آرى، گناهانمان كه جاى خود دارد، ما بايد از عبادتها و نمازهاى خود به درگاه خداى متعال توبه و استغفار كنيم!(3) اگر كسى در پيش ديگران، براى تعريف از شما الفاظ و عباراتى بگويد كه خودش هم نمىفهمد، آيا اين مدح شما است يا آن را استهزا و توهين به خود تلقى مىكنيد؟! اگر كسى در حينى كه به شما عرض ارادت مىكند و «مخلصم» و «ارادت دارم» مىگويد، شما از قلب و دلش آگاه باشيد و بدانيد كه حواسش كاملا در جايى ديگر است و به معناى يك كلمه از حرفهايى هم كه مىزند توجه ندارد، چه برخوردى با او مىكنيد؟ اگر كسى در حالى كه با شما سخن مىگويد، رويش را به سويى ديگر كرده و مرتباً بالا و پايين و چپ و راست را نگاه مىكند، آيا شما آن را بزرگترين اهانت و بىاحترامى به خود تلقى نمىكنيد؟! به راستى عبادتها و نمازهاى ما «اهانت» است يا «عبادت»؟! در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده كه حضرت مىفرمايند: آيا كسى كه چنين نمازى مىخواند، نمىترسد از اينكه خداى متعال او را به صورت الاغى مسخ نمايد؟!
اگر انسان در حالى كه در نماز به زبان «الله اكبر» مىگويد و به بزرگتر بودن خداوند از هر كس و هر چيز ديگرى گواهى مىدهد، در ذهن و قلبش به كسى و چيزى ديگر اميد بسته باشد آيا اين بدان معنا نيست كه آن كس يا چيز را مهمتر و بزرگتر از خدا مىداند؟ آنگاه آيا اين نعوذ باللهـ به بازى گرفتن و مسخره كردن خدا نيست؟!! اگر كسى در مورد ما شروع كند به تعريف و تمجيد كردن، در حالى كه ما يقين داريم هيچ اعتقادى به حرفهايش ندارد، آيا اين كار او را جز مسخره كردن بر چيز ديگرى حمل خواهيم كرد؟! و آيا كسى كه به زبان «الله اكبر» مىگويد و در آن حال، خداوند قلب ودلش را مىبيند كه واقعاً معتقد به اين امر نيست و باور ندارد كه «خدا از هر چيزى بزرگتر است»، آيا استحقاق آن را ندارد كه او را به صورت الاغى مسخ كند؟! ما وقتى با فردى عادى و معمولى هم در حال صحبت باشيم، صورتمان را رو به سويى ديگر نمىكنيم؛ آيا نعوذ باللهـ خداى متعال به اندازه يك انسان معمولى ارزش ندارد كه ما به هنگام نماز و در حالى كه با او سخن مىگوييم، روى دلمان به هر سمت و سويى هست جز خدا؟!! به راستى كه ما به عدد نمازهايى كه خواندهايم، بايد به درگاه خداوند زارى و تضرع كنيم و از خدا بخواهيم كه ما را از بابت نمازهايمان آرى، نمازهايمان نه گناهانمان!ـ ببخشد و بيامرزد، عبادتهايى كه نه عبادت، بلكه سراسر اهانت و استهزا بوده است. خداى متعال در قرآن كريم مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ؛(5) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد كه چه مىگوييد.
اگر كسى مست باشد سخنان او چه ارزشى مىتواند داشته باشد؟! كسى كه در حال مستى است و عقل و ادراكش درست كار نمىكند، متوجه حرفها و سخنان خودش نيست. در اين حال هر چيزى ممكن است بگويد. از اين رو در اين حال اگر از كسى تعريف و تمجيد كند ارزشى ندارد و كسى به آن اهميتى نمىدهد؛ همانگونه كه هر چيز ديگرى هم بگويد به آن اعتنايى نمىكنند. اكنون، خداى متعال در اين آيه مىفرمايد، در حال مستى كه سخنانتان هيچ ارزش و اعتبارى ندارد به نماز نايستيد و با خدا سخن مگوييد. گرچه ظاهر اين آيه، مستى و گيجى و غفلت ناشى از خوردن شراب است؛ ولى با توجه به تعليلى كه در آن ذكر گرديده، خطاب آيه در واقع به همه كسانى است كه در حال غفلت و بىخبرى به نماز مىايستند و با خدا سخن مىگويند. تعليل آيه براى نهى از نماز در حال مستى اين است: حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون؛ تا بدانيد چه مىگوييد؛ يعنى انسان مست چون نمىفهمد كه چه مىگويد، از اين رو نبايد به نماز نزديك شود. با اين حساب، همه كسانى كه در حال نماز از خدا غافلند و هوش و حواسشان در جايى ديگر است؛ مشمول اين تعليل مىگردن د؛ چرا كه آنان نيز نمىفهمند كه چه مىگويند.
به لحاظ نقش و جايگاه ممتاز و ويژه نماز در تعالى انسان و كسب مدارج عالى كمال و قرب الى الله، شايسته است در اينجا به يك نكته ديگر نيز در مورد آن توجه كنيم. آن نكته عبارت است از تأمل در اين مسأله كه اگر حقيقتاً نماز بهترينِ اعمال است و اين همه در رشد و تعالى معنوى انسان تأثير دارد، پس چرا ما با وجود اينكه نماز مىخوانيم، آثار آن را در وجود خود مشاهده نمىكنيم؟! در روايات آمده است كه:
اَلصَّلاةُ مِعْراجُ الْمُؤْمِنِ؛(1) نماز معراج مؤمن است؛
پس چگونه است كه ما سالها نماز مىخوانيم؛ ولى حتى يكى بار نيز احساس نمىكنيم كه به معراج رفته باشيم؟! همچنين قرآن مىفرمايد:
إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ؛(2) همانا نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد؛
پس چرا ما عمرى است نماز مىخوانيم ولى هنوز اين همه مرتكب انواع گناهان و اعمال زشت مىشويم؟! و دهها اثر ديگر كه در آيات و روايات براى نماز ذكر شده است، ولى ما آنها را در خود نمىبينيم و نمىيابيم. به راستى چرا چنين است؟!
در پاسخ بايد گفت، كه مشكل در اينجا است كه ما «نماز حقيقى» نمىخوانيم. آنچه ما بهجا مىآوريم صورت ظاهرش شبيه نماز است و ما تنها اداى نماز را در مىآوريم! كسى كه در حين نماز به ياد همه چيز هست جز خدا و نماز، و وقتى «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» مىگويد تازه يادش مىآيد كه نماز مىگزارده است؛ آيا به راستى «نماز» خوانده است؟! بسيارى از ما مسايلى را كه در فرصتهاى ديگر نمىتوانيم به آنها فكر كنيم به وقت نماز موكول مىكنيم تا در حين نماز به تحليل و بررسى آنها بپردازيم! براى مثال، اگر بخواهيم پس از نماز مغرب و عشا درس بگوييم، چون فرصت كافى براى مطالعه نداشتهايم، نماز مغرب و عشا را مغتنم مىشماريم و با مرور مطالب در ذهنمان خود را براى درس گفتن آماده مىكنيم! بسيارى از كسانى كه اهل معامله و كسب و كار هستند، در حين نماز به حساب طلبكارىها و بدهكارىها و چك و سفتههايشان رسيدگى مىكنند! به راستى آيا اينها نماز است كه ما مىخوانيم؟!!
نمازهايى كه ما بهجا مىآوريم نهتنها موجب تكامل ما نمىشود، كه ما بايد از آنها توبه كنيم! آرى، گناهانمان كه جاى خود دارد، ما بايد از عبادتها و نمازهاى خود به درگاه خداى متعال توبه و استغفار كنيم!(3) اگر كسى در پيش ديگران، براى تعريف از شما الفاظ و عباراتى بگويد كه خودش هم نمىفهمد، آيا اين مدح شما است يا آن را استهزا و توهين به خود تلقى مىكنيد؟! اگر كسى در حينى كه به شما عرض ارادت مىكند و «مخلصم» و «ارادت دارم» مىگويد، شما از قلب و دلش آگاه باشيد و بدانيد كه حواسش كاملا در جايى ديگر است و به معناى يك كلمه از حرفهايى هم كه مىزند توجه ندارد، چه برخوردى با او مىكنيد؟ اگر كسى در حالى كه با شما سخن مىگويد، رويش را به سويى ديگر كرده و مرتباً بالا و پايين و چپ و راست را نگاه مىكند، آيا شما آن را بزرگترين اهانت و بىاحترامى به خود تلقى نمىكنيد؟! به راستى عبادتها و نمازهاى ما «اهانت» است يا «عبادت»؟! در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده كه حضرت مىفرمايند: آيا كسى كه چنين نمازى مىخواند، نمىترسد از اينكه خداى متعال او را به صورت الاغى مسخ نمايد؟!
اگر انسان در حالى كه در نماز به زبان «الله اكبر» مىگويد و به بزرگتر بودن خداوند از هر كس و هر چيز ديگرى گواهى مىدهد، در ذهن و قلبش به كسى و چيزى ديگر اميد بسته باشد آيا اين بدان معنا نيست كه آن كس يا چيز را مهمتر و بزرگتر از خدا مىداند؟ آنگاه آيا اين نعوذ باللهـ به بازى گرفتن و مسخره كردن خدا نيست؟!! اگر كسى در مورد ما شروع كند به تعريف و تمجيد كردن، در حالى كه ما يقين داريم هيچ اعتقادى به حرفهايش ندارد، آيا اين كار او را جز مسخره كردن بر چيز ديگرى حمل خواهيم كرد؟! و آيا كسى كه به زبان «الله اكبر» مىگويد و در آن حال، خداوند قلب ودلش را مىبيند كه واقعاً معتقد به اين امر نيست و باور ندارد كه «خدا از هر چيزى بزرگتر است»، آيا استحقاق آن را ندارد كه او را به صورت الاغى مسخ كند؟! ما وقتى با فردى عادى و معمولى هم در حال صحبت باشيم، صورتمان را رو به سويى ديگر نمىكنيم؛ آيا نعوذ باللهـ خداى متعال به اندازه يك انسان معمولى ارزش ندارد كه ما به هنگام نماز و در حالى كه با او سخن مىگوييم، روى دلمان به هر سمت و سويى هست جز خدا؟!! به راستى كه ما به عدد نمازهايى كه خواندهايم، بايد به درگاه خداوند زارى و تضرع كنيم و از خدا بخواهيم كه ما را از بابت نمازهايمان آرى، نمازهايمان نه گناهانمان!ـ ببخشد و بيامرزد، عبادتهايى كه نه عبادت، بلكه سراسر اهانت و استهزا بوده است. خداى متعال در قرآن كريم مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ؛(5) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد كه چه مىگوييد.
اگر كسى مست باشد سخنان او چه ارزشى مىتواند داشته باشد؟! كسى كه در حال مستى است و عقل و ادراكش درست كار نمىكند، متوجه حرفها و سخنان خودش نيست. در اين حال هر چيزى ممكن است بگويد. از اين رو در اين حال اگر از كسى تعريف و تمجيد كند ارزشى ندارد و كسى به آن اهميتى نمىدهد؛ همانگونه كه هر چيز ديگرى هم بگويد به آن اعتنايى نمىكنند. اكنون، خداى متعال در اين آيه مىفرمايد، در حال مستى كه سخنانتان هيچ ارزش و اعتبارى ندارد به نماز نايستيد و با خدا سخن مگوييد. گرچه ظاهر اين آيه، مستى و گيجى و غفلت ناشى از خوردن شراب است؛ ولى با توجه به تعليلى كه در آن ذكر گرديده، خطاب آيه در واقع به همه كسانى است كه در حال غفلت و بىخبرى به نماز مىايستند و با خدا سخن مىگويند. تعليل آيه براى نهى از نماز در حال مستى اين است: حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون؛ تا بدانيد چه مىگوييد؛ يعنى انسان مست چون نمىفهمد كه چه مىگويد، از اين رو نبايد به نماز نزديك شود. با اين حساب، همه كسانى كه در حال نماز از خدا غافلند و هوش و حواسشان در جايى ديگر است؛ مشمول اين تعليل مىگردن د؛ چرا كه آنان نيز نمىفهمند كه چه مىگويند.