هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .

[صنم بانو]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست

تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو

خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

حافظ

[taranomi]

تني آلوده درد و لبريز غم دارم
ز اسباب پريشاني تو را اي عشق كم دارم

ابوالحسن ورزي

[زینب سلطان]

من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه 
تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه 
چون جامه به وقت مصیبت سیه کنند 
من موی ز مصیبت پیری کنم سیاه

[صنم بانو]

هر سر موي تو را با زندگي پيوندهاست
با چنين دلبستگي از خود بريدن مشکل است
صائب تبريزي

[taranomi]

تو درياي من بودي آغوش وا كن
كه مي خواهد اين قوي زيبا بميرد

حميدي شيرازي

[زینب سلطان]

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

[taranomi]

دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم

دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم

سيد محمد علي آل مجتبي

[صنم بانو]

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست

[زینب سلطان]

تا چند از این غرور بسیار تورا
تا کی ز خیال هر نمودار تورا
سبحان‌الله که از تو کاری عَجَب است
تو هیچ نه و این همه پندار تورا
مولانا

[taranomi]

از عشق من به هر سو در شهر، گفتگويي ست

من عاشق تو هستم، اين گفتگو ندارد

شهريار