۱۱-۰۷-۹۶، ۰۱:۵۷ ق.ظ
وضعیت جامعه مسلمین بعد از رحلت پیامبر
بسم الله الرحمن الرحیم
28 صفر سالروز رحلت پیامبر اکرم می باشد ، حوادث بعد از رحلت پیامبر و وضعیت امت اسلامی در آن ایام در جای خود قابل بررسی است به همین مناسبت سرویس علمی فرهنگی مرکز خبر حوزه از محضر حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی فرمانیان از اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه رسیده و نگاهی به وقایع بعد از رحلت رسول مکرم اسلام خواهیم داشت ؛ آنچه می خوانید حاصل این گفتگو است
تحلیل شما از مسائل و وقایعی که بعد از رحلت رسول خدا در جامعه مسلمین اتفاق افتاد چیست ؟
اگر بخواهیم نگاهی تحلیلی به این جریانات بعد از رحلت رسول اکرم داشته باشیم باید مقداری در باب نگاه قبیلهای و طوایفی که در عربستان آن وقت وجود داشت داشته باشیم ؛ به نظر میرسد که ظهور پیامبر اسلام در مکه باعث شد قریش علیالخصوص بنیامیه و بنی مخزوم که دو قبیله بسیار مهم قریش بودند احساس ضعف کنند و به این نتیجه برسند که ریاست و قدرت مکه که در دست ایشان بود با ظهور پیامبر از دست ایشان خارج می شود لذا برخی از ایشان نتوانستند پیام پیامبر را به صورت صحیح دریافت کنند و عدهای از روی هوی و هوس و عدهای از روی قدرت طلبی و عدهای هم به خاطر پیروی از بزرگانشان به خاطر این احساسی که داشتند پیام پیامبر را به درستی دریافت نکردند و متأسفانه مسئله را به عنوان یک مسئله قدرت طلبی تفسیر کردند اما خداوند پیامبر خودش را به مدینه فرستاد و در آن جا حکومتی مقتدر ایجاد کرد که این حکومت مقتدر باعث شد در سال هشتم بر مکی ان نیز مستولی گردد و مکی ان مجبور شدند اسلام بیاورند و پیامبر ایشان را طلقاء و آزادشدگان نامید به خاطر اینکه ایشان حدود بیست سال با پیامبر میجنگیدند سیزده سال در مکه و حدود هشت سال در مدینه و در این مدت نگذاشتند پیامبر آنچنان که باید و شاید پیام خداوند را به مردم ابلاغ کند در همین زمان وفود های متعددی صورت گرفت یعنی قبائل مختلف که قدرت پیامبر را دیدند بعد از فتح مکه آمدند و با پیامبر اسلام بیعت کردند و قدرت و رسالت پیامبر را پذیرفتند اما آن حس قبیله پرستی و طوایفی هیچگاه در میان ایشان از بین نرفت و با رحلت پیامبر تمام مسائل قبیلهای و طوایفی قدرت طلبیها و ریاست طلبیها خودش را نشان داد و اگر چه نتوانستند پیامبر را از صحنه حکومت بیرون کنند اما این ظلم را به اهل بیت پیامبر وارد کردند ؛ یعنی به نظر میرسد که هم انصار و هم مهاجرین هر دو در نرسیدن حق امام علی ( علیه السلام ) به ایشان دخیل بودهاند .
چگونگی دخالت انصار و مهاجرین را در این حوادث توضیح بدهید؟
تحلیل ما این است ؛ چون انصار از قدرت قریش میترسیدند ؛ این ترس باعث این شد که خیلی سریع سقیفه را تشکیل بدهند ؛ یعنی هنوز بدن مطهر پیامبر روی زمین بود ؛ هنوز خاک سپاری انجام نشده بود که انصار آمدند و در سقیفه یک گردهمایی تشکیل دادند و بحثی که مطرح کردند بحث خلیفه و جانشین بعد از رسول الله بود ؛ این اشتباه بزرگ انصار بود که بخاطر ترس از قریش و ترس برخی از مسائل جانبی باعث شدند که این مسائل پیش بیایید ؛ اصل سقیفه از ترس قریش بود اما اتفاقاتی که در سقیفه افتاد باعث شد که کدورتها و کینههای که بین اوس و خزرج وجود داشت در این سقیفه بروز پیدا کند و عدهای از مهاجرین هم از این فرصت استفاده کنند و به نفع خودشان حق امام علی ( علیه السلام ) را بگیرند و نگذارند که امام علی ( علیه السلام ) خلیفه واقعی پیامبر در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرد ؛ امام علی ( علیه السلام ) در مسجد مدینه همراه با عدهای از یارانش به خلفا احتجاج کردند و از حق خود دفاع کردند و حتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با اینکه بسیار محجوب و با حیا بودند وظیفه خود دیدند که از حق امام علی ( علیه السلام ) و از مقام ولایت دفاع کنند و این دفاع از ولایت منجر به حوادثی شد که باعث شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) شد و فدک توسط خلفا از اهل بیت گرفته شد این فضا ایجاد شد و امام علی ( علیه السلام ) بیعت نمیکند و مخالفتش را اعلام میکند و اهل بیت هم به همراه امام علی ( علیه السلام ) هستند تا اینکه جنگهای رده [1] به وجود میآید یعنی کسانی که وفود بسته بودند بیعت خود را شکستند و عدهای واقعاً از اسلام خارج شدند و عدهای خلافت ابی بکر را نپذیرفتند و عدهای معتقد بودند که خلافت از آن امام علی ( علیه السلام ) است پس ردیون سه دسته شدند جنگهای رده که به وجود آمد امام وظیفه خود دیدند که از اصل اسلام دفاع کنند و برای اینکه اصل اسلام محفوظ بماند این اختلافات را به کنار بگذارند و باعث شد که امام سکوت اختیار کنند و بعد از شهادت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) ایشان با خلیفه اول بیعت کردند .
در این ایام برخی از اتفاقاتی که افتاد ثابت میکند که شیعه بر حق است و حقانیت خلافت امیر المؤمنین را ثابت میکنند و ما در این زمان میبینیم که مسائل مستحدثه ای به وجود میآید که بسیاری از صحابه هم در این زمینه نتوانستند تصمیم بگیرند و چنانچه شیعه میگوید جانشین بر حق پیامبر باید حتماً منصوص ؛ معصوم و دارای علم غیب باشد و اگر مراجعه به ایشان می کردند یقیناً احکامی که از ایشان صادر میشد احکام منطبق با واقع بود که متأسفانه خاندان وحی را رها کردند و این کار اتفاق نیفتاد
نصب خلیفه دوم مسلمین توسط ابوبکر
در همین زمان میبینم که خلیفه اول رسماً خلیفه دوم را به عنوان خلیفه پس از خودش معرفی میکنند و این یکی دیگر از موارد انتقاد ما به اهل سنت هست که اگر نصب خلافت در مرام اسلام نیست و در سنت اسلامی وجود ندارد چگونه است که خلیفه اول این کار را انجام داد و چرا به زعم خود اهل سنت مثل پیامبر رها نکرد تا مردم خلیفه بعد از ابوبکر را انتخاب کنند اما نکتهای که من میخواهم به آن دقت بشود این مطلب است که در این زمینه نباید ترس از قریش را هیچگاه فراموش کرد و به نظر میرسد که ترس از قریش سقیفه را به وجود آورد که در نتیجه حق امام علی ( علیه السلام ) ضایع شد و در همین فضا میبینید که قریش بیست سال با رسول الله جنگید اما وقتی که پیامبر از دنیا میرود از دین خارج نشد چگونه است که طایفهای بیست سال با پیامبر جنگیدند اما بعد از پیامبر از دین خارج نشدند اما کسانی که خود آمدند با پیامبر بیعت کردند بعد از رحلت پیامبر بیعت خود را شکستند ؟!این نشان می هد که یقیناً خلیفه اول با قریش به توافقاتی رسیده اند .
دلیل بر این ادعا چیست ؟
نشانهای این مدعی این است که اگر شما نگاه کنید می بینید فرماندههای بزرگ جنگهای رده از قریشیان هستند ؛ سه فرمانده بزرگ در جنگهای رده داریم ؛ یزید بن ابی سفیان ؛ عکرمة بن ابی جهل و خالد بن ولید ؛ شما اگر بررسی کنید میبینید که در ده سال اول دوره پیامبر ریاست کفار بر عهده ابو جهل است و بعد از کشته شدن ابوجهل در جنگ بدر این مسئولیت توسط ابوسفیان اداره میشود و دقیقاً بعد از رحلت رسوا الله فرزندی از ابوسفیان و فرزندی از ابو جهل این ریاست را به عهده میگیرند و فرمانده هان رده جنگهای مسلمانان میشوند شاید کسانی بگویند که هم یزید و هم مکرمه جزو کسانی هستند که قبل از فتح مکه اسلام آوردند ؛ تحلیل ما این است که اگر خلیفه از کسانی را میخواست بر سر کار بگذارد که جزو طلقاء باشند یقیناً باعث اختلاف جدی در بین خود مسلمانان میشد ؛ لذا ایشان به سراغ کسانی رفت که از همان طایفه و همان خاندان هستند ؛ اما کسانی که کمتر مورد اعتراض هستند و کمتر مسلمانان نسبت به آنها اعتراض خواهند کرد ؛ یعنی با یک سیاستی هم دل قریش را بدست آورند و هم کسانی را انتخاب کرد که زیاد مورد انکار و سوال مسلمانان قرار نگیرند و کسانی که بیست سال پیامبر با آنها جنگید و آنها را خارج از قدرت سیاسی قرار داد امروز دوباره به قدرت و حکومت نزدیک می شوند و این قدرت و حکومت توسط خلیفه دوم هم اجرا میشود ؛ در تاریخ داریم که خلیفه اول با دو نفر مشورت کرد و بعد از آن خلیفه دوم را با عنوان خلیفه معرفی کرد یکی عثمان بن عفان و دیگری عبد الرحمن بن عوف و این دو هر دو از قریش هستند ؛ یعنی به نظر میرسد ابوبکر برای اینکه دل قریش را به دست بیاورد با این دو نفر مشورت نمود و وقتی موافقت اینها را بدست آورد فهمید که قریش پشت سر اینها خواهد بود و لذا خلیفه دوم را معرفی کرد
هر چه بیشتر شدن فاصله طبقاتی
در همین ایام جریانات اتفاق میافتاد که موجب فاصله طبقاتی در جهان اسلام می شود ؛ اول کاری که خلیفه دوم انجام میدهد این است که ایشان تقسیم بیتالمال را بر اساس قدمت اسلامی و سابقه اسلام افراد محاسبه میکند ؛ یعنی هر که قدیمیتر در اسلام است او از بیتالمال بیشتر سهم میبرد ؛ و این مسئله باعث ایجاد فاصله طبقاتی در بین مسلمین شد و به عنوان مثال فرض کتیم که اگر یکی از صحابه قدیمی ماهی هزار درهم از بیتالمال بگیرد و آن کسی که تازه مسلمان شده است ده درهم بگیرد ؛ آن وقت در طول یک سال یک صحابی تازه قدمت اسلام در پایان سال دوازده هزار درهم از بیتالمال گرفته است ؛ اما کسی که مسلمان شده است 120 درهم گرفته است ؛ و در طول ده الی بیست سال خلافت خلیفه دوم و سوم اگر اینها را ضرب کنیم میبینی که کل دریافتی یک تازه مسلمان به اندازه دریافتی یک سال یکی از صحابه قدیمی نیست ؛ و این امر باعث شد که صحابه ثروتنمد شدند و این ثروت بسیار ؛ گرچه ممکن است برای بعضیهای باعث خروج از تقوی و .. نشد اما عدهای از صحابه به خاطر همین مسائل از تقوای الهی خارج شدند ؛ و مشکلاتی را به وجود آوردند که ما در ایام خلافت امام علی ( علیه السلام ) می ببینیم یعنی فاصله طبقاتی بسیار زیاد شد و صحابه قدیمی بسیار متمول شدند و تازه مسلمانانها همه فقیر بودند ؛ و خود همین مسئله باعث میشد که مسلمانان در مقابل صحابه قدیمی قد علم کنند ؛ و مخالفت کنند لذا این مسئله را پیوسته بعد از دوران خلافت امام علی ( علیه السلام ) میبینیم و قیامهای توسط ضعفا صورت میگیرد و میبینید که خیلی از قیامهایی که صورت میگیرد چقدر سریع مردم قیام میکنند و چقدر سریع از آن قیام کناره میگیرند ؛ چرا که فاصله طبقاتی ایجاد شده است و صدای ایشان هم به جایی نمیرسد و هر از چندگاهی اگر صدایی از گوشهای بلند میشد خیلی سریع جذب این مخالف می شوند و اگر این مخالف قوی نباشد ؛ و نتواند از این مستضعفین دفاع کند خیلی سریع این مستضعفین از او دور میشوند ؛ و در این دوره دنیای مردم برای ایشان مهم می شود ؛ و آخرت کمی فراموش میشود .
بسم الله الرحمن الرحیم
28 صفر سالروز رحلت پیامبر اکرم می باشد ، حوادث بعد از رحلت پیامبر و وضعیت امت اسلامی در آن ایام در جای خود قابل بررسی است به همین مناسبت سرویس علمی فرهنگی مرکز خبر حوزه از محضر حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی فرمانیان از اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه رسیده و نگاهی به وقایع بعد از رحلت رسول مکرم اسلام خواهیم داشت ؛ آنچه می خوانید حاصل این گفتگو است
تحلیل شما از مسائل و وقایعی که بعد از رحلت رسول خدا در جامعه مسلمین اتفاق افتاد چیست ؟
اگر بخواهیم نگاهی تحلیلی به این جریانات بعد از رحلت رسول اکرم داشته باشیم باید مقداری در باب نگاه قبیلهای و طوایفی که در عربستان آن وقت وجود داشت داشته باشیم ؛ به نظر میرسد که ظهور پیامبر اسلام در مکه باعث شد قریش علیالخصوص بنیامیه و بنی مخزوم که دو قبیله بسیار مهم قریش بودند احساس ضعف کنند و به این نتیجه برسند که ریاست و قدرت مکه که در دست ایشان بود با ظهور پیامبر از دست ایشان خارج می شود لذا برخی از ایشان نتوانستند پیام پیامبر را به صورت صحیح دریافت کنند و عدهای از روی هوی و هوس و عدهای از روی قدرت طلبی و عدهای هم به خاطر پیروی از بزرگانشان به خاطر این احساسی که داشتند پیام پیامبر را به درستی دریافت نکردند و متأسفانه مسئله را به عنوان یک مسئله قدرت طلبی تفسیر کردند اما خداوند پیامبر خودش را به مدینه فرستاد و در آن جا حکومتی مقتدر ایجاد کرد که این حکومت مقتدر باعث شد در سال هشتم بر مکی ان نیز مستولی گردد و مکی ان مجبور شدند اسلام بیاورند و پیامبر ایشان را طلقاء و آزادشدگان نامید به خاطر اینکه ایشان حدود بیست سال با پیامبر میجنگیدند سیزده سال در مکه و حدود هشت سال در مدینه و در این مدت نگذاشتند پیامبر آنچنان که باید و شاید پیام خداوند را به مردم ابلاغ کند در همین زمان وفود های متعددی صورت گرفت یعنی قبائل مختلف که قدرت پیامبر را دیدند بعد از فتح مکه آمدند و با پیامبر اسلام بیعت کردند و قدرت و رسالت پیامبر را پذیرفتند اما آن حس قبیله پرستی و طوایفی هیچگاه در میان ایشان از بین نرفت و با رحلت پیامبر تمام مسائل قبیلهای و طوایفی قدرت طلبیها و ریاست طلبیها خودش را نشان داد و اگر چه نتوانستند پیامبر را از صحنه حکومت بیرون کنند اما این ظلم را به اهل بیت پیامبر وارد کردند ؛ یعنی به نظر میرسد که هم انصار و هم مهاجرین هر دو در نرسیدن حق امام علی ( علیه السلام ) به ایشان دخیل بودهاند .
چگونگی دخالت انصار و مهاجرین را در این حوادث توضیح بدهید؟
تحلیل ما این است ؛ چون انصار از قدرت قریش میترسیدند ؛ این ترس باعث این شد که خیلی سریع سقیفه را تشکیل بدهند ؛ یعنی هنوز بدن مطهر پیامبر روی زمین بود ؛ هنوز خاک سپاری انجام نشده بود که انصار آمدند و در سقیفه یک گردهمایی تشکیل دادند و بحثی که مطرح کردند بحث خلیفه و جانشین بعد از رسول الله بود ؛ این اشتباه بزرگ انصار بود که بخاطر ترس از قریش و ترس برخی از مسائل جانبی باعث شدند که این مسائل پیش بیایید ؛ اصل سقیفه از ترس قریش بود اما اتفاقاتی که در سقیفه افتاد باعث شد که کدورتها و کینههای که بین اوس و خزرج وجود داشت در این سقیفه بروز پیدا کند و عدهای از مهاجرین هم از این فرصت استفاده کنند و به نفع خودشان حق امام علی ( علیه السلام ) را بگیرند و نگذارند که امام علی ( علیه السلام ) خلیفه واقعی پیامبر در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرد ؛ امام علی ( علیه السلام ) در مسجد مدینه همراه با عدهای از یارانش به خلفا احتجاج کردند و از حق خود دفاع کردند و حتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با اینکه بسیار محجوب و با حیا بودند وظیفه خود دیدند که از حق امام علی ( علیه السلام ) و از مقام ولایت دفاع کنند و این دفاع از ولایت منجر به حوادثی شد که باعث شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) شد و فدک توسط خلفا از اهل بیت گرفته شد این فضا ایجاد شد و امام علی ( علیه السلام ) بیعت نمیکند و مخالفتش را اعلام میکند و اهل بیت هم به همراه امام علی ( علیه السلام ) هستند تا اینکه جنگهای رده [1] به وجود میآید یعنی کسانی که وفود بسته بودند بیعت خود را شکستند و عدهای واقعاً از اسلام خارج شدند و عدهای خلافت ابی بکر را نپذیرفتند و عدهای معتقد بودند که خلافت از آن امام علی ( علیه السلام ) است پس ردیون سه دسته شدند جنگهای رده که به وجود آمد امام وظیفه خود دیدند که از اصل اسلام دفاع کنند و برای اینکه اصل اسلام محفوظ بماند این اختلافات را به کنار بگذارند و باعث شد که امام سکوت اختیار کنند و بعد از شهادت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) ایشان با خلیفه اول بیعت کردند .
در این ایام برخی از اتفاقاتی که افتاد ثابت میکند که شیعه بر حق است و حقانیت خلافت امیر المؤمنین را ثابت میکنند و ما در این زمان میبینیم که مسائل مستحدثه ای به وجود میآید که بسیاری از صحابه هم در این زمینه نتوانستند تصمیم بگیرند و چنانچه شیعه میگوید جانشین بر حق پیامبر باید حتماً منصوص ؛ معصوم و دارای علم غیب باشد و اگر مراجعه به ایشان می کردند یقیناً احکامی که از ایشان صادر میشد احکام منطبق با واقع بود که متأسفانه خاندان وحی را رها کردند و این کار اتفاق نیفتاد
نصب خلیفه دوم مسلمین توسط ابوبکر
در همین زمان میبینم که خلیفه اول رسماً خلیفه دوم را به عنوان خلیفه پس از خودش معرفی میکنند و این یکی دیگر از موارد انتقاد ما به اهل سنت هست که اگر نصب خلافت در مرام اسلام نیست و در سنت اسلامی وجود ندارد چگونه است که خلیفه اول این کار را انجام داد و چرا به زعم خود اهل سنت مثل پیامبر رها نکرد تا مردم خلیفه بعد از ابوبکر را انتخاب کنند اما نکتهای که من میخواهم به آن دقت بشود این مطلب است که در این زمینه نباید ترس از قریش را هیچگاه فراموش کرد و به نظر میرسد که ترس از قریش سقیفه را به وجود آورد که در نتیجه حق امام علی ( علیه السلام ) ضایع شد و در همین فضا میبینید که قریش بیست سال با رسول الله جنگید اما وقتی که پیامبر از دنیا میرود از دین خارج نشد چگونه است که طایفهای بیست سال با پیامبر جنگیدند اما بعد از پیامبر از دین خارج نشدند اما کسانی که خود آمدند با پیامبر بیعت کردند بعد از رحلت پیامبر بیعت خود را شکستند ؟!این نشان می هد که یقیناً خلیفه اول با قریش به توافقاتی رسیده اند .
دلیل بر این ادعا چیست ؟
نشانهای این مدعی این است که اگر شما نگاه کنید می بینید فرماندههای بزرگ جنگهای رده از قریشیان هستند ؛ سه فرمانده بزرگ در جنگهای رده داریم ؛ یزید بن ابی سفیان ؛ عکرمة بن ابی جهل و خالد بن ولید ؛ شما اگر بررسی کنید میبینید که در ده سال اول دوره پیامبر ریاست کفار بر عهده ابو جهل است و بعد از کشته شدن ابوجهل در جنگ بدر این مسئولیت توسط ابوسفیان اداره میشود و دقیقاً بعد از رحلت رسوا الله فرزندی از ابوسفیان و فرزندی از ابو جهل این ریاست را به عهده میگیرند و فرمانده هان رده جنگهای مسلمانان میشوند شاید کسانی بگویند که هم یزید و هم مکرمه جزو کسانی هستند که قبل از فتح مکه اسلام آوردند ؛ تحلیل ما این است که اگر خلیفه از کسانی را میخواست بر سر کار بگذارد که جزو طلقاء باشند یقیناً باعث اختلاف جدی در بین خود مسلمانان میشد ؛ لذا ایشان به سراغ کسانی رفت که از همان طایفه و همان خاندان هستند ؛ اما کسانی که کمتر مورد اعتراض هستند و کمتر مسلمانان نسبت به آنها اعتراض خواهند کرد ؛ یعنی با یک سیاستی هم دل قریش را بدست آورند و هم کسانی را انتخاب کرد که زیاد مورد انکار و سوال مسلمانان قرار نگیرند و کسانی که بیست سال پیامبر با آنها جنگید و آنها را خارج از قدرت سیاسی قرار داد امروز دوباره به قدرت و حکومت نزدیک می شوند و این قدرت و حکومت توسط خلیفه دوم هم اجرا میشود ؛ در تاریخ داریم که خلیفه اول با دو نفر مشورت کرد و بعد از آن خلیفه دوم را با عنوان خلیفه معرفی کرد یکی عثمان بن عفان و دیگری عبد الرحمن بن عوف و این دو هر دو از قریش هستند ؛ یعنی به نظر میرسد ابوبکر برای اینکه دل قریش را به دست بیاورد با این دو نفر مشورت نمود و وقتی موافقت اینها را بدست آورد فهمید که قریش پشت سر اینها خواهد بود و لذا خلیفه دوم را معرفی کرد
هر چه بیشتر شدن فاصله طبقاتی
در همین ایام جریانات اتفاق میافتاد که موجب فاصله طبقاتی در جهان اسلام می شود ؛ اول کاری که خلیفه دوم انجام میدهد این است که ایشان تقسیم بیتالمال را بر اساس قدمت اسلامی و سابقه اسلام افراد محاسبه میکند ؛ یعنی هر که قدیمیتر در اسلام است او از بیتالمال بیشتر سهم میبرد ؛ و این مسئله باعث ایجاد فاصله طبقاتی در بین مسلمین شد و به عنوان مثال فرض کتیم که اگر یکی از صحابه قدیمی ماهی هزار درهم از بیتالمال بگیرد و آن کسی که تازه مسلمان شده است ده درهم بگیرد ؛ آن وقت در طول یک سال یک صحابی تازه قدمت اسلام در پایان سال دوازده هزار درهم از بیتالمال گرفته است ؛ اما کسی که مسلمان شده است 120 درهم گرفته است ؛ و در طول ده الی بیست سال خلافت خلیفه دوم و سوم اگر اینها را ضرب کنیم میبینی که کل دریافتی یک تازه مسلمان به اندازه دریافتی یک سال یکی از صحابه قدیمی نیست ؛ و این امر باعث شد که صحابه ثروتنمد شدند و این ثروت بسیار ؛ گرچه ممکن است برای بعضیهای باعث خروج از تقوی و .. نشد اما عدهای از صحابه به خاطر همین مسائل از تقوای الهی خارج شدند ؛ و مشکلاتی را به وجود آوردند که ما در ایام خلافت امام علی ( علیه السلام ) می ببینیم یعنی فاصله طبقاتی بسیار زیاد شد و صحابه قدیمی بسیار متمول شدند و تازه مسلمانانها همه فقیر بودند ؛ و خود همین مسئله باعث میشد که مسلمانان در مقابل صحابه قدیمی قد علم کنند ؛ و مخالفت کنند لذا این مسئله را پیوسته بعد از دوران خلافت امام علی ( علیه السلام ) میبینیم و قیامهای توسط ضعفا صورت میگیرد و میبینید که خیلی از قیامهایی که صورت میگیرد چقدر سریع مردم قیام میکنند و چقدر سریع از آن قیام کناره میگیرند ؛ چرا که فاصله طبقاتی ایجاد شده است و صدای ایشان هم به جایی نمیرسد و هر از چندگاهی اگر صدایی از گوشهای بلند میشد خیلی سریع جذب این مخالف می شوند و اگر این مخالف قوی نباشد ؛ و نتواند از این مستضعفین دفاع کند خیلی سریع این مستضعفین از او دور میشوند ؛ و در این دوره دنیای مردم برای ایشان مهم می شود ؛ و آخرت کمی فراموش میشود .