امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
وقتي دخترا ميرن سربازي
#1

صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن





بقیه در ادامه مطلب


ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

...

صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

...

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

...

ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..

چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

...

بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام

فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود...
هوووو....بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری...
بی آبرو ******** بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

...

بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

...

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا
.a.a.a.a.a.a.a.a
پاسخ
سپاس شده توسط: admin ، sadaf
#2
به اين ميگن سربازي كامل asnaasnaasna
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
پاسخ
سپاس شده توسط: sadaf
#3
سربازی به معنای واقعیasnaasna
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
صبحگاه:


فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)

کجان؟

معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...

سلام سارا جان

سلام نازنین، صبحت بخیر

عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر

سلام نرگس

سلام معصومه جان

ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی



...



صبحانه:

وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟

بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه

آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم


...



بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)


فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید

وا نه، لباسامون خاکی میشه ...

آره، تازه پاره هم میشه ...

وای وای خاک میره تو دهنمون ...


من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


...



ناهار

این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره

فکر کنم سبزی اش نپخته باشه

من که نمی خورم، دل درد میگیرم

من هم همینطور چون جوش میزنم

فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!

بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟

برو خودت غذا درست کن

والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..




چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد


...



بعد از ناهار

فرمانده: کجان اینا؟

معاون: رفتن حمام


فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود...

هوووو....بی شعور

مگه خودت خواهر مادر نداری...

بی آبرو ******** بیرون...

وای نامحرم...

کثافت حمال...

(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)




...




بعد از ظهر

فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟

یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟

جوجه بدون برنج

رژیمی عزیزم؟

آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.



...




شب در آسایشگاه

یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟

فرمانده: بله بسیار زیاد!

خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم

فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:

وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو

راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند

فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟

واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.

آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده

فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.

سرباز: آخه گناه داره، طفلکی


مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا
آزاد بودن سهم میدانی است در شهر...!!
پاسخ
سپاس شده توسط: مرداب ، v.a.y ، sadaf ، admin ، maedeh ، narge30
#5
می بینم که واقعا تخیلت قویه.............کی می ره این همه راهوasnaasnaasnaasnaasnaasnaجالب بود
همانند مردابی شده‌ام که رویای پیوستن به دریا را دارد
اما خورشید را بالای سر خود می‌بیند
و از کابوس بیابان رهایی نمی‌یابد

پاسخ
سپاس شده توسط: sadaf
#6
ولی من دوست دارم برم سربازیieir
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
خوبه دخترا سربازی رفتن ندارنasnaasnaasna
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
خوب شد asnaasnaasna
اهنگ های بی رحم ترین صداهای دنیایند
بی انکه بخواهی تو را به قعر خاطراتی میبرند که برای فراموش کردنشان
بار ها خودت را شکسته ای
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
ولی من دلم میخواست برم سربازی!!!
آزاد بودن سهم میدانی است در شهر...!!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
اگه واقعا اکیپ بچه های خودمون جمع شن میرم همین کارو میکنیم.عالیه.خیلی مزه میده.asnaasnaasnaasnaasnaasnaasnamaramara
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Wink مسافرت رفتن دخترا / مسافرت رفتن پسرا صنم بانو 1 161 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۲۷ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
Tongue دخترا توجه کنین !! صنم بانو 9 422 ۰۳-۰۵-۰، ۱۱:۳۲ ب.ظ
آخرین ارسال: دختربهار
  آماده شدن دخترا دختربهار 2 125 ۱۷-۱۰-۹۹، ۰۶:۵۳ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۸-۰۵-۹۴, ۰۷:۲۲ ب.ظ)، SilentCity (۱۸-۰۵-۹۴, ۰۷:۲۷ ب.ظ)، الهه ی شب (۲۰-۰۵-۹۴, ۰۱:۰۲ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان