۳۰-۰۱-۹۳، ۰۸:۲۴ ب.ظ
[align=JUSTIFY]ولایت همانند جاذبه نیست که بتوان از آن فرار نمود یا از اندازه آن یا اندازه احکام و آثار آن کاست
ولایت همانند قوانین فلسفی و متافیزیکی است که نه تنها استثناء ندارد بلکه استثنای آن محال است
سرّ این سخن گهربار حضرت امام هادی صلواتاللهعلیه به موسی بن عبدالله نخعی که فرمود: طأطأ کلُّ شریف لشرفکم و بخع کلُّ متکبر لطاعتکم و خضع کلُّ جبار لفضلکم و ذل کلُّ شئ لکم و اشرقت الارض بنورکم و فاز الفائزون بولایتکم، همین است که ولایت به جهات یادشده، استثناءپذیر نیست. همگان ولایت ولیّ را که ولایت حقیقی دارد نه اعتباری، پذیرا هستند خواه در ظاهر و در حوزه آگاهی و اختیار، آن گزینش تکوینی خود را تایید کنند یا تایید نکنند لازم به یادآوری است که همانگونه که خلق را از پذیرش ولایت گریز نیست ولیّ را نیز از اعمال ولایت گریز نیست. شرح آن باشد تا وقتي دگر. البته ولایت، اعتبار یا قسم دیگری هم دارد که آن را تشریعی یا اعتباری یا حقوقی و مانند آن دانستهاند و هدف از آن تدبیر زندگی دنیوی و فراهم ساختن زمینههای اختیار کمالات اخروی است. این ولایت نیز از فروع و شاخههای ولایت حقیقی و تکوینی است که فهم آن در بسیاری از موارد که با ظاهر شریعت سازگار نیست بسی دشوار و طاقتفرساست و به صاحبان فهم حقیقی از شریعت اختصاص دارد و شرح آن در این گزیده روا نیست. احاطه خدای متعال بر همه خلق از ازل تا ابد تامترین مصداق ولایت مورد بحث است و مخالفت خلق با خدای متعال در انجام دستورات وی نیز از موارد ولایت است که فهم آن چنان که گفته شد، بسی دشوار و طاقتفرساست
پس از ولايت خداي متعال ولايت اولين تجلي او قرار دارد. جهت شرح اين نكته كه با حديث شريف مورد بحث پيوند دقيقي دارد، بيان چند نكته به اختصار لازم است.
يكم: برخلاف گمانههاي عرفي و كلامي كه فاعليت و عليت غير خداي متعال را در عرض فاعليت و عليت خداي متعال ميپندارند و نيز برخلاف آنچه كه نزد عقلا و ارباب حكمت شهرت دارد مبني بر اينكه فاعليت و عليت غير خداي متعال در طول فاعليت و عليت او قرار دارد به نظر نويسنده فاعليت و عليت خداي متعال و نيز اراده و مشيت و رضا و امر وي نه در عرض فاعليت و عليت و اراده و مشيت و رضا و امر خداي متعال قرار دارد و نه در طول آن.
در عرض پنداشتن وجهي از وجوه خلق نسبت به خداي متعال، شرك عيان و آشكار است، زيرا اگر كسي يا چيزي همچون خداي متعال، اراده و مشيت و فاعليت و عليت نافذ و روا داشته باشد، همتا و انباز او خواهد بود. اين نوع شرك از بت،پرستي به مراتب بدتر است، زيرا بتپرستان بر اين باور بودند كه بتها نزد خداي متعال جايگاهي و مرتبهاي از قرب دارند كه ميتوان آنها را وسيله اجابت و به فعليت رسيدن خواستهها و دعاوي خود قرار داد در حالي كه معتقدان به همعرضي خلق با خداي متعال اگر چه بهگونه موجبه جزيي باشد، خلق را وسيله دستيابي به قرب و فاعليت خداي متعال نميدانند بلكه آنها را سبب مستقل ميپندارند واين بدترين نوع شرك است كه پرهيز از آن شرط ورود در راه حق و صدق است. همچنين در طول پنداشتن وجهي از وجوه خلق نسبت به خداي متعال، شرك نهان و پنهان است، زيرا كسي كه چيزي يا كسي را داراي اراده و مشيت و فاعليت و عليت نافذ و رواي تبعي ميداند، نخست تعدد و دوئيت آن را پذيرفته و آنگاه براي او يا آن سهمي از كمالات يادشده را اثبات كرده است و حال آنكه بنابر نظريه درست در باب عليت، معلول عين ربط و تعلق به علت و ظل و شأن و وجه اوست و بنابر نظريه دقيقتر، ممكنات بهطور كلي تنها يك وجه دارند نه بيشتر و حتي از داشتن وجوه اعتباري كه منشأ انتزاع خارجي داشته باشد نيز ناتوانند. به تعبير ديگر، ممكنات تنها وجوب بالغير دارند و حتي امكات ذاتي هم ندارند، يعني قطع نظر از وجوب برگرفته از علت ضروري، چيزي نيستند تا به احكام اعتباري مانند امكان ذاتي هم متصف [color=#ff0000]گردن د. بر اين اساس، و با توجه به آنچه كه در مسأله اشتراك لفظي يا معنوي وجود و نيز مسأله عليت گفته شده است، جز حق تعالي و صفات و اسماء و مظاهر آنها چيزي وجود ندارد تا در طول او باشند يا نباشند.
وجودي كه واحد به وحدت حقة حقيقية است و بساطت حقيقي دارد، بهگونهاي واحد است كه جا براي موجود دوم باقي نميگذارد خواه آن موجود دوم فرضي در عرض او باشد يا در طول او. إن هي أسماء سميتوها انتم و آباؤكم ما أنزل الله بها من سلطان. تمام آن چه كه گفته شد براي اين مقصود بود كه ولايت و فاعليت و عليت تجلي نخست حق تعالي، عين ولايت و فاعليت و عليت خداي متعال است.
دوم: به همين سبب است كه ايمان به او عين ايمان به خداي متعال است چنانكه اطاعت از او عين اطاعت از خداي متعال است همانگونه كه رضايت او عين رضايت حق تعالي است و همه احكام و اوصاف حقيقي ديگر او نيز همين حكم را دارد. اشارات بسيار لطيف و دقيقي در آيات و روايات و ادعيه و اوراد بر اين مطلب وجود دارد كه بر اهل تحقيق و تتبع پوشيده نيست .
سوم: ريشه و اصل و اساس كمالات، در معرفت به آنها نهفته است. اين علم و معرفت و ايمان است كه هويت كمال را تشكيل ميدهد و خود سبب انجام رفتارهاي متناسب با آن را فراهم ميسازد تا به نوبه خود اينگونه رفتارها نيز سبب گسترش و ارتقاي معرفت گردد. بر اين اساس ايمان به توحيد و ولايت اساس همه ارزشهاست و رفتار متناسب با آنها و پيروي از دلالتها و لوازم توحيد از فروع توحيد است. به همين سبب است كه با وجود توحيد رفتارهاي اضطراري و مخالف با دعاوي توحيدي بدان زيان نميرساند در حالي كه آثار رفتارهاي طبيعي و اختياري براي آنها طبيعي و تكويني است و مانند مستي براي الكل است كه از آن جدا نميشود خواه كسي به اختيار آن را بنوشد خواه به اضطرار. آن چه كه درجه نخست اهميت و اثرگذاري را دارد علم و معرفت و ايمان به خداي متعال و ولايت او و ولايت تجلي نخست خداي متعال كه عين ولايت اوست، ميباشد
موفق باشید
زنـــــده باد هـــــدف... :)