امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
يكي بود يكي نبود…
#1
يكي بود يكي نبود…چند سال پيش يه دختر بچه به دنيا اومد…قرار نبود به دنيا بياد ومرده باشه ياحداقل نقص عضو داشته باشه…
ولي به دنيا اومد سالم وسرحال…طوري كه همه اززيباييش حرف ميزدن
دختر كوچولومون بزرگ تر شد،عاشق اطرافيانش…شيطون وپرجنب وجوش پيش دبستاني كه بود خواهر دارشد…از اومدن خواهرش هم خوشحال بود هم غمگين…اينكه كسي جاشو بگيره…اونم اوني كه عزيز دردونه فاميله كمي سخت بود
چندسالي گذشت،اين دختر خانوم رابطه خوبي باهمه داشت،خيلي ساده دوست پيدا ميكرد وهميشه عاشق دوستاش بود ولي همين دوستاش بدجور بهش ضربه ميزدن!كلاس سوم كه بود استارت افسردگيش زده شد
…هميشه قهقهه زشيطنتا وشوخياش همه روسرحال مياورد ولي پشت هرخندش يه كوه غصه بود…همه به شيطوني وفعالي ميشناختنش…دختري كه هيچوقت جلوس كسي گريه نكرد تا ضعيف جلوه نكنه…هميشه تاغصه هاش يادش مياد …خودشو ميزنه به كوچه علي چپ…اخه غصه هاش خيلي سنگينن!انقد كه قلبش خورد ميشه زيرشون
كلاس چهارم كه رفت يه مدرسه جديد…يه دوست جديد پيدا كرد…يه دختر كه برعكس خودش پربود از سياست
خيلي دوسش داشت مثل خواهر ياحتي بيشتر اما همين دختر انقدربراش دردسردرست ميكرد كه نگو …شيطنتاشون باهم بود…ولي دوستش هميشه پاشو ميكشيد كنارو دختر قصمون تنهايي جور اونو خودشو ميكشيد…
جفت دوستا باهم رفتن راهنمايي…تارا براي دختر قصمون شديه دردسرعظيم كه سال اولشو بابدبختي وتعهدگذروند…سال دوم دختر طاقت نياورد نه خودش نه غرورش بهترين دوستش شد يه دختر دقيقا مثل خودش به اسم سارا …ولي هنوزم پره از دردسر ومشكل!

اين دختر خانوم تاحالا درد ودل نكرده…هيچوقت …چون كسيرو نداشت…بيشتراز يه مدرسه دوست داره ولي يه همدم هم. نداره!
درودل نكرد چون…حس ميكنه بااين كار غرورشو كه مثل حصار محافظ خودش ميدونه…از بين ميبره
امروز دلش گرفت يهو خواست بنويسه طبق معمول ارومش ميكرد اينكار…نوشت ...
خلاصه زندگيشو نوشت…يه زندگي خيلي كوتاه ولي پر دردسر
نميدونم خوب نوشته يا بد
كسل كننده يا سرگرم كننده
قشنگ يا مزخرف
فقط نوشت تا براي اولين بار دردودل كنه ودلش سبك شه
يه انشاي كوتاه نوشت
يه يكي بود يكي نبود…
..:..:.. دراين شهر بى صداقت رفاقت بى رفاقت ..:..:..
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
زندگی بارش زیباییست که بر باور ما می بارد ،
و سرانجام ظریفی است که در خاطر ما می ماند ،
زندگی شوق گلی رنگین است روی سرشاخه امید
بر ساقه دلتنگی یک پروانه که زمان در باغچه ی
بینش ما می کارد .
زندگی بارش عشق است بر اندیشه ما
تابش دوست برای همه وقت
بودنش در همه حال
زندگی خاطره دوستی امروز است
مانده در طاقچه ی فرداها ...!!
"مهربانی" مهمترین اصل "انسانیت" است .
اگر کسی از من کمک بخواهد یعنی من هنوز روی
زمین ارزش دارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
خیلی خوب بود mara
از آنچه که گذشت انچه که شکست انچه که نشد انچه که ریخت حسرت نخور زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
خانوم معلم dateline='[url=tel:1447416168' نوشته: 1447416168[/url]']
زندگی بارش زیباییست که بر باور ما می بارد ،
و سرانجام ظریفی است که در خاطر ما می ماند ،
زندگی شوق گلی رنگین است روی سرشاخه امید
بر ساقه دلتنگی یک پروانه که زمان در باغچه ی
بینش ما می کارد .
زندگی بارش عشق است بر اندیشه ما
تابش دوست برای همه وقت
بودنش در همه حال
زندگی خاطره دوستی امروز است
مانده در طاقچه ی فرداها ...!!
به اين شيريني هاهم نيست
..:..:.. دراين شهر بى صداقت رفاقت بى رفاقت ..:..:..
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
لیلا خفن dateline='[url=tel:1447419813' نوشته: 1447419813[/url]']
خیلی خوب بود mara
مرسي ليلا جون نظر لطفته
..:..:.. دراين شهر بى صداقت رفاقت بى رفاقت ..:..:..
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
[عکس: Textgraphy-931-17.jpg]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
مرسی
دختر قصه انشای کوچیک قشنگی نوشتmara
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
deli67 dateline='[url=tel:1447426391' نوشته: 1447426391[/url]']
مرسی
دختر قصه انشای کوچیک قشنگی نوشتmara
لطف داري
دختر ازت تشكر ميكنه
..:..:.. دراين شهر بى صداقت رفاقت بى رفاقت ..:..:..
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
تا خدا هست کسی تنها نیست.....من اگر گم شده ام.......تو اگر خسته شدی.....
در پس اشک من وتو......مامن گرم خداست.....او همین جاست......
کنار من و تو....سالها منتظر است......تا بسویش بدویم ، از سر شوق......
تا صدایش بزنیم ، از سر عجز.......و بفهمیم که او مونس واقعی خلوت ماست.......
ابر و باد و مه و خورشید و فلک یک شعر است / هر نسیم حرم کرب و بلا را عشق است.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Heart خاطرات مردی که زنش به مسافرت رفته بود . خانوم معلم 3 368 ۲۵-۱۰-۹۴، ۰۸:۱۵ ب.ظ
آخرین ارسال: deli67
  تیمارستان......خیلی زیبا بود nobody 0 378 ۰۱-۰۶-۹۴، ۰۵:۳۰ ب.ظ
آخرین ارسال: nobody
  دانه ای که سپیدار بود الهه ی شب 0 256 ۰۳-۰۴-۹۴، ۱۱:۲۱ ق.ظ
آخرین ارسال: الهه ی شب

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
11 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۸:۰۵ ب.ظ)، ملکه برفی (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۷:۲۳ ب.ظ)، خانوم معلم (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۶:۴۱ ب.ظ)، elham zelzele (۲۸-۰۸-۹۴, ۰۷:۴۵ ب.ظ)، €ستايش€ (۲۹-۰۸-۹۴, ۰۳:۱۳ ب.ظ)، heliia (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۶:۳۲ ب.ظ)، deli67 (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۷:۲۳ ب.ظ)، 2fan2314 (۲۹-۰۸-۹۴, ۰۲:۲۵ ب.ظ)، #*Ralya*# (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۷:۵۷ ب.ظ)، لیلا خفن (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۵:۳۳ ب.ظ)، شقایق سرخ (۲۹-۰۸-۹۴, ۰۲:۰۰ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان