امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
يك روز كنار دريا !!
#1
Bug 
[عکس: fun2248.jpg]

پیرزنی برای اولین بار در عمرش کنار دریا می‌رفت. قبل از این‌که راه بیفتد، همسایه‌ها دورش را گرفتند و گفتند که از بابت همه چیز خیالش جمع باشد و فقط برای آنها یک شیشه آب‌دریا سوغات بیاورد!

بالاخره پیرزن کنار دریا رسید. آن موقع، اوج مَد بود و آب دریا حسابی بالا آمده بود. پیرزن از پیرمرد قایقرانی که همان اطراف بود خواهش کرد که یک بطری آب دریا به او بفروشد!

پیرمرد که چشم‌هایش گرد شده بود، بروبر به زن نگاه کرد و گفت: «خوب، هر بطری آب دریا 5 سنت!»

پیرزن پنج سنت را به قایقران داد و بطری را پر از آب کرد و خوشحال رفت تا چرخی در شهر بزند. چند ساعت بعد که پیرزن برگشت تا برای آخرین بار با دل سیر به دریا نگاه کند، وقت جزر بود و آب دریا پایین رفته بود.

پیرزن با تعجب فریاد زد: «اوه! خدای من! جناب ماهیگیر شما عجب تجارتی به هم زده‌اید؟!» 


منبع: asriran.com
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
asnaasnaasna ‌طفلی پیر زنه
پیرمرده چرا فروخت Huh ‌اب دریا که فروشی نیست
عجبا
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
سادگی بعضی ادمها که اجازه میدن ازشون سواستفاده بشه.
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Rainbow دريا!!! صنم بانو 0 69 ۰۳-۰۴-۹۶، ۰۹:۴۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  فاجعه ی روز مادر از اونجا شروع شد که.. AsαNα 0 179 ۱۷-۰۸-۹۵، ۰۸:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: AsαNα
  خرید بستنی در یک روز گرم تابستان | داستان کوتاه ملکه برفی 0 252 ۰۵-۰۵-۹۴، ۰۶:۴۸ ب.ظ
آخرین ارسال: ملکه برفی

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
5 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۶-۰۷-۹۶, ۰۳:۴۰ ب.ظ)، صنم بانو (۱۶-۰۷-۹۶, ۰۳:۳۶ ب.ظ)، d.ali (۱۶-۰۷-۹۶, ۰۴:۱۵ ب.ظ)، taranomi (۱۶-۰۷-۹۶, ۰۴:۲۲ ب.ظ)، QaseDak (۱۶-۰۷-۹۶, ۰۵:۰۳ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان