امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پشت دیوار
#1
برای سومین بار گمش کرده ام. همه جای خانه را گشته ام , زیر و روی تختمان . لابلای لحاف و تشکهای توی کمد , صفحه به صفحه کتابها . کمد لباسها . کشو های میز کامپیوتر و میز آرایشم , حتی کابینتهای آشپزخانه را . انباری و ... جایی نمانده که نگشته باشم اما نیست و این یعنی بیرون از خانه گم کرده ام . اما کجا و کی نمی دانم. اخرین بار که از خانه بیرون رفته بودم 3 روز پیش بود. برای گرفتن سیم کارت. موقع برگشتن از دفتر امور مشترکین کیف پاپکوی مدارکم روی پاگرد پله های طبقه اول افتاد و با کمک مرد جوانی محتوای مدارک پخش و پلا شده روی پله ها رو جمع کردیم . چهره اش را اصلا بیاد نمی اورم حتی حدود تقرییبی سن اش را .سرش پایین بود از ان دسته ادمهایی بود که انگار شرم در نگاه به نگاه شدن با جنس مخالف دارند . فقط سیاهی موهای صاف و کوتاهش را که از زیر کلاه پارچه ای ابی رنگش پیدا بود بیاد دارم . دوندگیهای مجدد و خواهش و تمنا و طعنه های این و ان از رئیس ثبت و احوال گرفته تا دوست و اشنا برای گرفتن یک جلد قرمز شناسنامه از یک طرف و چطور گفتن این موضوع به رامین از طرف دیگر کلافه و عصبی ام کرده است . انهم در این موقعیت که شناسنامه ام را سه شنبه یعنی فردا برای انجام کاری لازم دارد .دیشب که روی کاناپه و روبروی تلویزیون دراز کشید ه بود و روزنامه می خواند گفت . جرات پرسیدن اینکه چرا و چه کاری دارد نداشتم .تازگیها افکار منفی تازه جوانه زده ام را هی در نطفه خفه می کنم . رامینِ این روزها, مثل همیشه نیست . یکی دوهفته است که کمتر حرف می زند . خسته تر از قبل به خانه می اید . حتی مثل سابق ماجراهای پشت دیوار اتاق خوابمان را با نگاه و حرکات صورتش دنبال نمی کند و واکنشی نشان نمی دهد و حتی کلمه ای حرف نمی زند . همین دیروز وقتی گفتم رامین نمی دانم چکار کرده بود که دوباره صدای داد و فریاد مادرش بلند شد . پشت سرهم می گفت : مگه نگفتم نکن ؟ هان ؟ نگفتم ؟ می فهمی یا نه ؟ ...
بچه بیچاره ... از صدای گریه کردنها واواهای گهگاهش فکر می کنم 7 یا 8 ماهه باشد . در طول روز هربار که بیدار می شود یا فریادهای مادرش را می شنود یا پدرش . پدری که برای ساکت کردن صدای گریه فرزندش فحش های رکیک و نعره های گوش خراشی می زند . ساعت 10 صبح ان روز می گفت بچه صدایت رو ببُر وگرنه میام گردن ت را خرد می کنم .عجیب است این خانه یا در سکوت مطلق است یا لبریز از فریادهای ازار دهنده و نگران کننده . مکالمه دونفره شان هم اغلب با داد و فریاد و صدای شکستن چیزی همراه است ...خدایا چه بنده هایی داری یکی از داشتن بچه در عذاب است و دیگری از نداشتنش ....حرفهایم که به انتها رسید خمیازه ای کشید و روزنامه را روی میز گذاشت . تلویزیون را خاموش کرد . دستی به موهای جوگندمیش کشید و بی حرف و نگاهی رفت که بخوابد ....
5 ساعتی است که پشت فرمان نشسته ام و خیابان ها را کیلومتر می زنم . کمردرد وزانو درد امانم را بریده ولی جرات رفتن به خانه را ندارم . نمیدانم حالا به خانه امده و یادداشتم را خوانده یا نه ؟ تلفن همراهم را هم خاموش کرده ام . دلشوره ام لحظه به لحظه بزرگتر می شود. گاهی یادم می رود و گوشه لبم را که از امروز صبح تب خال بزرگی روی ان نشسته می گزم و تیر درد وحشتناکی تمام وجودم را به لرزه در می اورد .
ساعت 8 شب است که پشت در می رسم . چراغهای واحد ما خاموش است . وارد اسانسور که می شوم از دیدن صورت رنگ پریده ,چشمهای گود افتاده .دو خط عمیق گوشه های لبم با ان زخم بزرگ تبخال موهای اشفته ای که از زیر روسری بیرون زده و سرو وضع نامرتبم وحشت می کنم . با خودم می گویم قیافه ادمیزاد را که ندارم چه برسد به یک زن انهم زن دلربای سابق رامین ! 10 سال هم در حسرت پدر شدن مانده است . خب حق دارد که هوای هوو اوردن یا طلاق گرفتن به سرش بزند....
اهسته کلید را در قفل در می چرخانم صدای غژ مانند در سکوت خانه را می شکند. کلید برق را روشن می کنم و صدایش می زنم . اما جوابی نمی شنوم . از یادداشتم که روی مانیتور کامپیوترش چسبانده بودم خبری نیست در عوض یادداشتی با خط سبز و پاکتی از ازمایشگاه روی میز ارایش خودنمایی می کند:
رعـنــــــا جانم سلام
صبر ده ساله ما ثمره داد انهم نه یکی که 2 تا .
فرزند خودمان تقریبا تا ۹ماه و فرزند خوانده مان تا یکهفته دیگر می ایند.
مادرت مهمانی شام داده زود بیا .
راستی شناسنامه ات را من برداشته بودم ...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  لاک پشت کوچولو ! !!Tina!! 3 93 ۱۹-۰۹-۹۶، ۰۴:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  آیا چیزی پشت سرت جا گذاشته ای ؟ !!Tina!! 3 141 ۲۰-۰۴-۹۶، ۰۴:۰۹ ب.ظ
آخرین ارسال: "فاطیما79"
  دیوار عجیب Aiden22 1 177 ۱۲-۰۵-۹۴، ۰۴:۴۷ ب.ظ
آخرین ارسال: asma123

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان