امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پيشينه تئاتر ايران در ادبيات فارسي
#1
عطار، پرده بازى و خيال بازى و بازى خيال را تقريباً به يك معنى به كار مى بَرَد و ظاهراً برابر است با آنچه در زبان عربى به آن «خيالُ الظّل» مى گفته اند. از اين بيت خاقانى (ديوان، 227):

در پرده دل آمد دامن كشان خيالش *** جان شد خيال بازى در پرده وصالش

روشن مى شود كه پرده بازى و خيال بازى يك چيز بوده است. عطار خود بازىِ خيال را به گونه اى تصوير مى كند كه امرى است كه در نظر جلوه مى كند و سپس محو مى شود (مختارنامه، 119 ديوان، 295):

چندان كه به سرِّ كار درمى نگرم *** مانندِ خيال بازى ام مى آيد.

ور ز رخش لحظه اى نقاب برافتد *** هر دو جهان بازىِ خيال نمايد

و نشان مى دهد كه كسانى كه پرده بازى مى كرده اند، در پرده نهان مى شده اند و سپس به گونه اى ديگر آشكار مى شده اند (مختارنامه، 227 ديوان، 412):

چون از پسِ پرده سر بدادى ما را *** در پرده نشين و پرده بازى مى كن

رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم *** تا صيدِ پرده بازى گردون نيامدم

و اين پرده بازان خود مردمى چالاك بوده اند و داراى مراتب و درجات (ديوان، 337):

هر جا كه شگرفْ پرده بازى ست *** در پرده زلفِ توست، جانباز

پرده بازى در جايگاهِ مُعَيّنى انجام مى گرفته است كه آن را «خيال خانه» مى ناميده اند (مختارنامه،117):

دو كَوْن خيال خانه اى بيش نبود *** ونديشه ما بهانه اى بيش نبود

پيشينه اين بازى و جزئيات آن را بعضى از محققان در قرن هفتم و هشتم جستجو كرده اند. احمد تيمورپاشا (1288 ـ 1328 هـ.ق) محقق مصرى نمونه اى از بازى خيال يا به تعبير عرب ها «خيالُ الظِّل» را در كتابى به همين نام جمع آورى كرده و خلاصه اى از كتابِ او را استاد عباس زرياب خويى در كتاب آينه جام، 343 ـ 345، نقل كرده است و در مجموع مى تواند بدين گونه فشرده شود كه اين بازى به نظر او يك بازى هندى بوده كه در كشورهاى ديگر از جمله مصرِ دوره ايّوبيان و مماليك رواج يافته و در خانه اى چهارگوشه كه سقف چوبى داشته اجرا مى شده است.

پرده اى از يك طرفِ اين خانه مى آويخته اند و در فاصله آن جا كه بينندگان نشسته اند و آن جا كه صورتك هاى بازى حركت مى كنند آتش را مى افروخته اند و روشنائىِ آتش كه بر اين صورتك ها مى افتاده آنها را به حركت درمى آورده اند و شخصى از بازيگران كه آوازى خوش داشته است آواز مى خوانده است. احمد تيمور شواهدى از برخوردِ بعضى فقها را با مسأله بازىِ خيال نيز نقل كرده است. قديم ترين شواهدى كه احمد تيمور در تاريخ يافته است از حدود عصر وزارتِ صلاح الدين ايّوبى (بعد از 564) است و آن هم در مصر. ما در اينجا به يك سند بسيار مهم كه تاكنون كسى از آن خبر نداشته است و پيشينه اين بازى را ـ كه بخشى از تاريخ تئاتر در ايران است ـ به حدود قرن چهارم مى بَرد، نقل مى كنيم و سپس به تحليل آن خواهيم پرداخت. قبل از هر گونه بحث تاريخى و طرح نزاع در باب بودن يا نبودنِ چيزى به نام ادبيات نمايشى در ايران به اين داستان كه از مقامات كهن و نويافته ابوسعيدابوالخير (357 ـ 440) نقل مى شود دقت كنيد:
و گويند يك روز ]شيخ ابوسعيد[ مى گذشت و جماعتى لُعبت بازان خيال بازى مى كردند

و دف مى زدند. شيخ خادم را بگفت: بگوى تا امشب به خانقاه آيند. به شب به خانقاه
آمدند و پرده دربستند و سماع آغاز كردند. يك يك خيل را برون مى آوردند: خبّازان و
قصّابان و آهنگران و دانشمندان و مقربان و صوفيان. و هر قومى را، جداگانه، بيتى نهاده
بودند. درمى خواستند و با قوّالان مى گفتند. و آخر همه صوفيان را به در آوردند و گفتند:
اين بگوييد: «جاءَ ريحٌ فى القَفَص، جاءَ ريحٌ فى القَفَص.» شيخ اين بشنيد و وقتِ او خوش
گشت. برخاست و گِردْ درمى گشت و مى گفت: جاءَ ريحٌ فى القَفَص (بند 71).
تا آن جا كه اطلاع دارم اين قديم ترين و دقيق ترين توصيفى است كه از پرده بازى يا خيال بازى يا فانوسِ خيال در ادبياتِ اسلامى شده است. از اين داستان به روشنى مى توان دانست كه:
1) در عصر ابوسعيد ابوالخير (357 ـ 440)، و احتمالاً در حدود 400 هجرى، بازىِ خيال يا پرده بازى يا لعبت بازى يك نوع نمايش رايج در محيط جامعه عصر غزنوى بوده است و در نيشابورِ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم جزءِ سرگرمى هاى اجتماعى و از لوازم زندگىِ شهرى تلقى مى شده است.
2) لعبت بازان كسانى بوده اند كه اين نمايشنامه را اجرا مى كرده اند و نمايش ايشان همراه با موسيقى بوده است، زيرا «دف زدن» اين لعبت بازان در حين نمايش در همين داستان به صراحت آمده است و از آن جا كه براى هر كدام از اصناف و طبقاتى كه در نمايش جايى داشته اند، سرودى و حراره اى وجود داشته است و آن سرود و حراره را دم مى گرفته اند و دسته جمعى مى خوانده اند، به يقين آواز نيز جزءِ اين نمايش بوده است.
3) لعبت بازى، در عين حال نوعى شغل در جامعه شهرى تلقى مى شده است و وقتى لعبت بازان به محله اى يا شهرى وارد مى شده اند، به ترتيب، افراد يا جمعيت ها از ايشان دعوت مى كرده اند كه بيايند و براى ايشان نمايش لعبتِ خيال را اجرا كنند.
4) براى تمام اصناف موجود در آن عصر نمايشى و پرده اى داشته اند كه اجرا مى كرده اند و همراهِ آن، سرودى و حراره اى ويژه آن صنف بوده است كه به آواز مى خوانده اند و بر دف مى زده اند. صنف هاى اجتماعى يى كه در اين داستان به آنها اشارت رفته است عبارت اند از: خبّازان، قصابان، آهنگران، دانشمندان (فقها) و مقربان (آنها كه قرآن را به صوتِ خوش قرائت مى كرده اند) و صوفيان.
5) جمله اى كه براى صوفيان ساخته بوده اند، يك جمله ريتميك است و نشان مى دهد كه تمامى عبارات مربوط به اصناف و جمعيت ها حالتِ موزون و آهنگين داشته است. ترجمه عبارتِ «جاءَ ريحٌ فى القَفَص» مى شود «آمد آن باد كه در قفس كرده اند» يا «آن بادِ در قفس آمد.» سابقه اصطلاح «ريحٌ فى قَفَص» ـ البته نه در موردِ صوفيه ـ به مدّت ها قبل از اين تاريخ يعنى قبل از عصر بوسعيد مى رسد. ثعالبى در كتابِ التمثيل و المحاضره، جزءِ امثالِ عامه - كه ريشه فارسى دارد- آورده است: «قولُ فلان ريحٌ فى قفص»، يعنى «سخن فلانى بادى است در قفس.» اين شعر نيز در ثمار القلوب، ثعالبى، 266، آمده است كه:
اِنَّ ابن آوى لشديدُ المُقْتَنَص *** وَ هو اِذا ما صِيدَ ريحٌ فى قفص
6) اين جماعتِ اجراكنندگان لعبتِ خيال، همراه خود، گروهى از «قوّالان» داشته اند كه در اجراى نمايش با آوازِ خوش سرودها و حراره ها را مى خوانده اند و قوّالان چنان كه جاى ديگر به تفصيل بحث شده است، استادان موسيقى و آوازِ عصر بوده اند و بسيارى از ايشان آهنگسازانِ مشهور روزگارِ خود بوده اند.
7) از عبارتِ متن به روشنى مى توان پى بُرد كه بازى خيال، ضرورةً، در شب انجام نمى گرفته و روز نيز بازى خيال قابل اجرا بوده است.
8) اينان براى اجراى نمايش خود سراپرده اى نصب مى كرده اند و به يارى اين پرده بوده است كه نمايش اجرا مى شده است. ظاهراً از ميان همين پرده يا از پشتِ آن صورتِ يك يكِ صنف ها ظاهر مى شده و با آمدن هر صورتى حراره و آوازِ مربوط به آن را به صورت دسته جمعى و موسيقايى مى خوانده اند.
9) تاكنون شواهدى كه از «بازى خيال» يا «خيال بازى» يا «لعبت باز» داشته ايم در شعرهاى قرن ششم و هفتم بوده است. در آثار نظامى و خاقانى و عطار و از خلال آن شواهد، هيچ گونه اطلاع دقيقى درباره كيفيتِ «بازى خيال» يا «لعبتِ خيال» به دست نمى آيد.
اينك چند شاهد كه بر روى هم معنى را دقيق تر مى رسانند: مؤلفان لغت نامه دهخدا، ذيل خيال باز، به نقل از ناظم الاطبّاء نوشته اند: «كسى كه تصورِ كارى را كند بدون آن كه آن كار را انجام دهد.» از يادداشت مرحوم دهخدا نقل كرده اند: «خيال ساز، آن كه فانوس خيال را به كار اندازد.» شاهدهايى كه براى اين معنى نقل شده است عبارت است از:
بازيچه لعبت خيالت *** زين چشم خيال بازگشتم
(سيد حسن غزنوى)
در پرده دل آمد دامن كشان خيالش *** جان شد خيال بازى در پرده خيالش
(خاقانى)
اين كه مرحوم دهخدا خيال باز را به معنى «آن كه فانوس خيال را به كار اندازد» گرفته است، درست است، ولى از استعمالات قدما مى توان دريافت كه ميان بازى خيال، در اين معنى كه از مقامات بوسعيد نقل كرديم، و آنچه در شعر شاعرانى مثلِ خاقانى آمده تفاوتهايى وجود داشته است. گرچه در شعرِ خاقانى هم از همان «پرده اى» سخن مى رود كه در مقامات بوسعيد از آن سخن رفت: «پرده دربستند و سماع آغاز كردند.» ترديدى نيست كه «خيال» به معنى «تصوير» است و «نقشى كه در آيينه ديده شود.» بنابراين، مى توان حدس زد كه گردانندگان «فانوسِ خيال» تصاويرى را روى پرده به حركت درمى آورده اند و براى هر تصويرى حراره اى و سرودى ساخته بوده اند كه با ظاهر شدن آن تصوير آن را با دف و آواز مى سروده اند.
در ذيل كلمه «لعبت باز» نيز در لغت نامه شواهدى از خيام و خاقانى و نظامى و اوحدى آمده است كه تقريباً معنى «خيال باز» را دارد و در يك بيتِ نظامى «لعبت باز» در كنارِ مطرب و پاى كوب (رقّاص) آمده است:
شش هزار اوستادِ دستان ساز *** مطرب و پاى كوب و لعبت باز
در ذيلِ «فانوسِ خيال» نيز در لغت نامه به نقل از برهان قاطع آمده است: «فانوسى باشد كه در آن صورت ها كشند و آن صورت ها به هواى آتش به گردش درآيد» و اين رباعىِ خيام را به شاهد آن افزوده اند:
اين چرخ فلك كه ما درو حيرانيم *** فانوسِ خيال ازو مثالى دانيم
خورشيد چراغدان و عالم فانوس *** ما چون صُوَريم كاندرو حيرانيم
از اين رباعى خيام، كيفيتِ فانوس خيال روشن تر مى شود. در آثار عطار هم «خيال بازى» و «خيال خانه» بسيار به كار رفته و از آنها مى توان دريافت كه «خيال بازى» نوعى نمايش سايه ها يا «خيالُ الظِّل» بوده است و «خيال خانه» محلّى براى خيال بازى.
بر روى هم مى توان گفت كه آنچه از مقامات بوسعيد نقل كرديم، كاربُردِ كلمه را به اواخرِ قرن چهارم و اوايل قرن پنجم مى رساند و ديگر اين كه جزئياتِ كارِ اصحابِ خيال بازى را با دقايقِ كارِ ايشان روشن مى كند به گونه اى كه در هيچ سند ديگر ديده نشده است.
از بيت منطق الطير مى توان حدس زد كه نوعى بازى خيال يا پرده بازى وجود داشته كه كودكان آن را در كوچه اجرا مى كرده اند([1]).
ستایش یعنی این حسی که دارم

:)
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  انقلاب و ادبيات در ايران .:SNOW G!RL:. 0 235 ۱۴-۰۸-۹۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: .:SNOW G!RL:.
  نگارش يك مقاله فارسي .:SNOW G!RL:. 0 362 ۱۴-۰۸-۹۳، ۰۴:۵۴ ب.ظ
آخرین ارسال: .:SNOW G!RL:.
  مسئوليت غير قرار دادي در حقوق ايران و فرانسه .M!!NoO. 0 304 ۲۸-۰۵-۹۳، ۱۰:۳۱ ق.ظ
آخرین ارسال: .M!!NoO.

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان