امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پیرزن جنگل .
#1
پیرزن جنگل


چند سالی می شد که تو کلبه وسط جنگل زندگی می کردم، هوای مرطوب، اکثر اوقات بارون و صدای دارکوب.
من هیچ دوست یا فامیلی نداشتم اما یه دلیل برای ادامه زندگیم وجود داشت.
من مینوشتم شعر،داستان و دلنوشته.
*
زندگی من کاملا یکنواخت بود یا در حال نوشتن بودم یا می خوابیدم.
این یکنواختی روزی به هم خورد که بیدار شدم و یک پیر زن در آشپزخانه دیدم. خواستم بلند شم و سمتش برم که متوجه شدم پاها م درد می کنه وحسابی باند پیچی شده. پیر زن متوجه بیدار شدنم شد و سلام کرد.
-سلام، شما؟
-من پیرزن جنگلم، استراحت کن، دارم برات غذا درست می کنم.
-چه بلایی سر من اومده؟
-چیزی نیست، پاها ت رو دارو مالیدم، تا چند روز دیگه خوب می شه و می تونی راه بری، در ضمن تو نویسنده ای به پا نیاز نداری.
پیر زن مهربونی بود، با موهای سفید که از زیر روسریش بیرون زده بود و لبخندش باعث شد ناخودآگاه بهش اعتماد کنم و دیگه سوال نپرسیدم.
یه غذای گرم و یه کم دارو خوردم و خوابیدم.
**
تاچند روز به همین شکل پیش می رفت، بیدار می شدم از غذایی که پیرزن پخته بود می خوردم و می خوابیدم.
پیرزن باصبر و حوصله از من پرستاری می کرد و من هنوز کلی سوال در ذهنم بود.

دیگه صبرم تموم شده بود ازش پرسیدم.
- تو کی هستی؟ چرا از من پرستاری می کنی؟
-من پیر زن جنگلم، وظیفه من پرستاری از آدم ها و حیووناییه که تو جنگل کمک می خوان و احتیاج به مراقبت دارن، من به وظیفه ام عمل می کنم چیزی که تو بلد نیستی.
-من چی بلد نیستم؟
-تو نمیدونی چه وظیفه ای داری.
-یعنی چی؟
-تو یه نویسنده ای اما نوشته هات هیچ تاثیری نداره، همش از ناامیدی، از نامردی، از این که هیچ کس راست نمیگه و لیاقت عشق نداره می نویسی، تو باید از امید بنویسی، از فداکاری، از عشق.

پیر زن راست می گفت نوشته های من همه تلخ بود!...

پیر زن ادامه داد: یه جمله می تونه از اشتباه یک انسان جلوگیری کنه یا به داشتباه بندازتش، هر کسی تو این دنیا وظایفی داره، یه دکتر، یه معلم، یه زن خانه دار، حتی یک کارگر ساده که تو یه کارگاه کوچیک پیچ ها رو سفت میکنه، هرکسی باید به وظیفه خودش به خوبی عمل کنه، اگه تو به وظیفه خودت درست عمل نکنی نباید انتظار دنیای خوبی داشته باشی.
پیرزن چادرش رو سرش کرد و گفت:
-فردا میتونی پاها تو باز کنی و شروع کنی به ساختن دنیا.
پیر زن رفت و من خوابیدم، خوابی عمیق به وسعت عشق.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
بلی
بقول یه نفر هرکی رسالتی داره xcvl
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  اندرز حضرت داوود به پیرزن panel123 1 222 ۱۰-۰۱-۹۷، ۱۲:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: بهار نارنج
  اجابت دعای پیرزن در حق خادم امام رضا(ع) !!Tina!! 0 155 ۰۲-۰۸-۹۶، ۰۳:۰۰ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!
  آزار جن به پیرزن تنها [داســـــتان واقعـــــــی] Aiden22 3 353 ۱۳-۰۵-۹۴، ۰۵:۲۶ ب.ظ
آخرین ارسال: Aiden22

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
!!Tina!! (۱۶-۰۷-۹۶, ۱۲:۱۳ ب.ظ)، taranomi (۱۶-۰۷-۹۶, ۱۲:۵۰ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان