۱۸-۰۵-۹۵، ۰۵:۵۴ ب.ظ
بسم رب الحسین(ع)
امامت از نظر شيعه منصبي است الهي نه اينكه منصبي دنيوي باشد و هركسي لايق اين مقام نيست مگر اينكه خداوند او را براي بندگان خود اختيار كرده باشد.
امامت، يكي از آموزههاي مهمّ اسلامي است كه از ديرزمان، مورد اهتمام و بحث و تحقيق مذاهب و متفكران اسلامي بوده است، در اين ميان، شيعة اماميه براي امامت، اهداف، رسالتها و شاخصهايي را تعريف كرده است كه به سبب آنها، امامت در تفكر شيعي از جايگاه و اهميت ويژهاي برخوردار شده است و اگر ديگر مذاهب اسلامي، امامت را از واجبات فقهي ميدانند، شيعه آن را از اصول اعتقادي ميشمارد.
اجراي احكام و حدود اسلامي، برقراري امنيت و گسترش عدالت و دفاع از كيان اسلام و مسلمين، از مهمترين اهداف امامت و مسئوليتهاي امام است كه شيعه و اهل سنت بر آنها توافق دارند، امّا شيعه، علاوه بر امور ياد شده، «تبيين معارف و احكام اسلامي» و صيانت فكري و معنوي اصول و فروع اسلامي را نيز از اهداف امامت و رسالتهاي امام ميشمارد و بلكه آن را مهمترين فلسفة امامت ميداند.
بديهي است كه تحقق اين آرمان به صورت مطلوب، بدون برخورداري امام از «علم كامل» نسبت به معارف و احكام اسلامي و «عصمت علمي و عملي» او امكانپذير نخواهد بود. از سوي ديگر، عصمت و علم كامل به شريعت، از صفات دروني است و تشخيص آن براي افراد، از طريق متعارف ممكن نيست؛ بدين جهت راه تعيين امام، منحصر در «نصّ شرعي» است و نصّ شرعي نيز متفرّع بر «نصب الهي» ميباشد.
مهمترين شاخصههاي امامت در تفكر شيعي عبارتند از: علم كامل به احكام و معارف اسلامي، عصمت علمي و عملي، نصب الهي و نصّ شرعي. برتري داشتن امام بر افراد مشمول امامت او نيز از ديگر شاخصهاي مهم امامت است كه برخي از متكلمان غيرشيعي نيز در حدّ شرط كمال يا شرط لزوم، به صورت مقيد پذيرفتهاند.
امامت، یک منصب دنیوی نیست، بلکه «امامان»، هادیان الهی بشر، معادن وحی، مخازن علم الهی، ارکان خلقت، گواهان خدای عزوجل بر خلق، حجتها و خلفای او در زمین و صاحبان ولایت از سوی حق تعالی میباشند.
چنین اشخاصی، افضل، اکمل و اشرف مخلوقات هستند و به همین جهت «صاحب عصمت» نامیده میشوند و بدیهی است که خداوند حکیم به جز انسان کامل و اشرف مخلوقات را به عنوان حجتهای خودش و هدایتگران دیگران نمیگمارد.
نه تنها شناخت اشرف و افضل مخلوقات و انسان کامل برای انسان میسر نیست، بلکه اساساً محال است که خداوند بشر و سایر مخلوقات را خلق نماید و سپس آنها را هدایت ننموده و یا هدایتشان را بر عهدهی خودشان بگذارد.
لذا «امام» نیز مانند «نبی و رسول» از جانب خداوند متعال انتخاب و معرفی میشود.
و اوست که میداند کدام بندهاش انسان کامل است و اشرف کیست؟
و اوست که میداند چه کسی را برای هدایت انسانها انتخاب کند و این رسالت عظیم را بر عهدهی چه کسانی قرار دهد:
«وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَديدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ» (الأنعام - 124)
ترجمه:
و چون، آيهاى براى آنها آيد گويند: ما، هرگز ايمان نياوريم، مگر اين كه مثل آنچه بر پيامبران خدا نازل شده، بر ما، نيز نازل شود: خدا بهتر مىداند كه رسالت خود را در كجا قرار دهد، بزودى خداوند مجرمان را خوار و حقير سازد، و كيفرى سخت بواسطه مكرى كه به كار مىبرند، بر آنها فروفرستد.
پس انتخاب و انتصاب امامان مخصوص خداوند متعال و حکیم است
و اوست که انبیاء، رسول و ائمه (ع) را بر میگزیند و به مردم معرفی مینماید.
و
او انسان کامل را برای این امر مهم بر میگزیند، خواه رابطهی پدر و پسری، برادری و ... داشته باشند و خواه نداشته باشند.
فرزند یک نبی مانند حضرت نوح (ع)، کافر و معذب میشود، فرزند یک نبی دیگر مانند حضرت ابراهیم (ع)، خود به نبوت (حضرت اسماعیل ع) میرسد و یک نبی دیگر مانند حضرت عیسی (ع) اصلاً صاحب فرزند نمیشود و فرزندان ذکور یک نبی دیگر مانند حضرت محمد (ص) که خاتمالانبیاء نیز هست، قبل از بعثت وفات مییابند و نسل او از دخترش ادامه مییابد.
در نتیجه انتخاب امام و معصوم در اختیار بشر نیست که از سوی خود قاعدهای «چون وراثت» برای آن تدوین نماید.
اگر چه کمال و طهارت اصل و نسب نیز شرط است و در میان تمامی انسانهای روی زمین، به جز فرزندانی که از امیرالمؤمنین علیهالسلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام به دنیا آمدند (امام حسن، امام حسین و حضرت زینب علیهم السلام)، هیچ احدی وجود ندارد که هم خودش معصوم باشد و هم پدرش و هم مادرش.
لذا امام حسین علیهالسلام بدین لحاظ نیز بر سایرین ارجحیت دارد.
در خاتمه فقط به بخش کوتاهی از فرمایشات حضرت امام رضا علیهالسلام در مقام و منزلت «امام» بیان میگردد تا بیشتر تبیین شود که بشر هیچ اختیاری در انتخاب «امام» و یا تدوین چارچوب و ضوابط برای انتصاب او نداشته و نمیتواند داشته باشد:
«... مگر مردم مقام و منزلت امامت را در میان امت میدانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟! همانا امامت قدرتش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالیتر و مکانش منیعتر و عمقش ژرفتر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرایشان آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامی منصوب کنند...»
(اصول کافی، ج1، کتاب الحجة، ص 283)
امامت، يكي از آموزههاي مهمّ اسلامي است كه از ديرزمان، مورد اهتمام و بحث و تحقيق مذاهب و متفكران اسلامي بوده است، در اين ميان، شيعة اماميه براي امامت، اهداف، رسالتها و شاخصهايي را تعريف كرده است كه به سبب آنها، امامت در تفكر شيعي از جايگاه و اهميت ويژهاي برخوردار شده است و اگر ديگر مذاهب اسلامي، امامت را از واجبات فقهي ميدانند، شيعه آن را از اصول اعتقادي ميشمارد.
اجراي احكام و حدود اسلامي، برقراري امنيت و گسترش عدالت و دفاع از كيان اسلام و مسلمين، از مهمترين اهداف امامت و مسئوليتهاي امام است كه شيعه و اهل سنت بر آنها توافق دارند، امّا شيعه، علاوه بر امور ياد شده، «تبيين معارف و احكام اسلامي» و صيانت فكري و معنوي اصول و فروع اسلامي را نيز از اهداف امامت و رسالتهاي امام ميشمارد و بلكه آن را مهمترين فلسفة امامت ميداند.
بديهي است كه تحقق اين آرمان به صورت مطلوب، بدون برخورداري امام از «علم كامل» نسبت به معارف و احكام اسلامي و «عصمت علمي و عملي» او امكانپذير نخواهد بود. از سوي ديگر، عصمت و علم كامل به شريعت، از صفات دروني است و تشخيص آن براي افراد، از طريق متعارف ممكن نيست؛ بدين جهت راه تعيين امام، منحصر در «نصّ شرعي» است و نصّ شرعي نيز متفرّع بر «نصب الهي» ميباشد.
مهمترين شاخصههاي امامت در تفكر شيعي عبارتند از: علم كامل به احكام و معارف اسلامي، عصمت علمي و عملي، نصب الهي و نصّ شرعي. برتري داشتن امام بر افراد مشمول امامت او نيز از ديگر شاخصهاي مهم امامت است كه برخي از متكلمان غيرشيعي نيز در حدّ شرط كمال يا شرط لزوم، به صورت مقيد پذيرفتهاند.
❤تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر❤ مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!❤