امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چشم تنگ دنیا دار را یا قناعت پر کند یا خاک گور...
#1
در شهری پادشاهی بود و می خواست قبرستان شهر را تبدیل به بنایی کند

چاره ای اندیشید که چه کاری انجام دهد تا استخوانهای مانده در قبرستان،

مردم را نگران و در آنها ایجاد حساسیت نکند.

پس همه اهالی شهر را فرا خواند و به آنها پیغام داد که هر کس به هراندازه ای از استخوانهای قبرستان بیاورد هم وزن آنها طلا دریافت می کند.

خلق الله براه افتادند در قبرستان و همه استخوانها را جمع کردند و هم وزن آنها از پادشاه طلا گرفتند.

انسان ساده دلی که در شهر دیرتر از همه از این موضوع خبر دار شده بود

به قبرستان رفت و تکه استخوان کوچکی پیدا کرد و نزد پادشاه آورد

رو به پادشاه کرد و گفت که هم وزن آن یک سکه اشرفی به او بدهد.

بدین ترتیب استخوان را در یک کفه ترازو و یک اشرفی در کفه دیگر گذاشتند

دیدند که کفه استخوان پایین تر است

بعد از آن ۲ اشرفی ، ۳ اشرفی ، ۱ کیسه اشرفی ، ۲ کیسه اشرفی ، ۳ کیسه اشرفی ….

عجب!!! این استخوان هنوز کفه اش پایین تر از این همه طلاست.

حکیمی که در دربار شاه بود گفت : چاره کار در دست من است حالا کفه ها را خالی کنید.

استخوان را گذاشت روی یک کفه و روی کفه دیگر هم یک اشرفی انداخت

کفه استخوان پایین تر بود

حکیم کمی از خاک گورستان را روی استخوان ریخت

گفتند: حکیم چه کار کردی

تو وزن کفه استخوان را بیشتر کردی ولی کفه ها برابر شدند.

گفت :بلی

گفتند: چرا؟

گفت :این استخوان کاسه چشم آدم حریص بود که جز با خاک گور با چیز دیگری پر نمی شد.

سعدی خلاصه مطلب بالا را در دو بیتی زیر بیان می کند:



آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور

گفت: چشم تنگ دنیا دار را یا قناعت پر کند یا خاک گور
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان تکان دهنده/ یک چشم صنم بانو 1 327 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۱۴ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  پارسا یعنی وارسته از دلبستگی به دنیا صنم بانو 0 137 ۰۷-۱۲-۹۶، ۱۱:۴۰ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایت الاغ و الاغ دار !!Tina!! 0 155 ۲۹-۱۱-۹۶، ۰۲:۲۲ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان