امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چقدر زود دیر می شود...
#1
Heart 
وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد!

دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود!

نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و ...

فردا روز پدر بود.

دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت :

بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم.

خدای من!

حالا چکار کنم؟

همون طور که کاغذ دیواری رو از دور قوطی باز می کرد ، ذهنش مشغول اتفاق دیروز بود.

در قوطی رو باز کرد.

خالی بود!

بازعصبانی شد و گفت :

این که خالیه!

و جواب شنید که :

پره پدر!

پر از بوس!

باباجون چند ماهه هر وقت که می خوام بخوابم این قوطی رو محکم بغل می کنم و کلی بوس واسه تو

می ذارم توش ، بوس هام رو ندیدی؟!

پدر که خیلی شرمنده شده بود ، فکر می کرد چجوری باید رفتارهای غلطم رو جبران کنم؟

سه روز بعد ، دختر کوچولو در سانحه ای جونش رو از دست داد.

و پدر موند و اون قوطی.

شب ها قوطی رو محکم بغل می کرد و یکی یکی بوسه های خیالی رو از توش در می آورد و روی

گونه هاش می گذاشت و پهنای صورتش رو اشک می پوشوند...

ولی یادمون باشه تا عزیزامون هستند و هستیم ، رد عشق

رو هم تو زندگی هامون ببینیم و بگذاریم.

نکنه روزی بیاد که با حسرت به خودمون بگیم :

ناگهان چقدر زود دیر می شود...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Heart حکایت: عاقبت، گرگ زاده گرگ شود صنم بانو 1 165 ۱۴-۰۹-۹۶، ۰۹:۵۲ ق.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  کدام گرگ پیروز می شود ؟ !!Tina!! 0 105 ۲۰-۰۴-۹۶، ۱۲:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!
Rainbow زود قضاوت نکنیم! خانوم معلم 2 260 ۰۶-۰۹-۹۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ
آخرین ارسال: deli67

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
♢Toktam♢ (۲۸-۰۴-۹۴, ۰۳:۰۳ ق.ظ)، الهه ی شب (۰۶-۰۵-۹۴, ۰۱:۳۵ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان