امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چوپان باهوش
#1
چوپان باهوش

چوپاني مشغول چراندن گله گوسفندان خود در يك مرغزار دور افتاده بود. ناگهان سر و كله ي يك اتومبيل جديد كروكي از ميان گرد و غبار جاده هاي خاكي پيدا شد. راننده ي آن اتومبيل كه يك مرد جوان بسيار شيک پوش، با لباس هاي مارک دار سرش را از پنجره اتومبيل
بيرون آورد و پرسيد: اگر من به تو بگويم كه دقيقا چند راس گوسفند داري، يكي از آنها را به من خواهي داد؟

چوپان نگاهي به جوان تازه به دوران رسيده و نگاهي به رمه اش كه به آرامي در حال چريدن بود، انداخت و با وقار خاصي جواب مثبت داد.

جوان، ماشين خود را در گوشه اي پارك كرد و كامپيوتر Notebook خود را به سرعت از ماشين بيرون آورد، آن را به يك تلفن راه دور وصل كرد، روي اينترنت وارد صفحه ي NASA شد، جايي كه مي توانست سيستم جستجوي ماهواره اي (GPS) را فعال كند. منطقه ي چراگاه را مشخص كرد، يك بانك اطلاعاتي با 60 صفحه ي كاربرگ Excel به وجود آورد و فرمول پيچيده ي عملياتي را وارد كامپيوتر كرد. بالاخره 150 صفحه ي اطلاعات خروجي سيستم را توسط يك چاپگر مينياتوري همراهش چاپ كرد و آنگاه در حالي كه آنها را به چوپان مي داد، گفت: شما در اينجا دقيقا 1586 گوسفند داري.

چوپان گفت: درست است. حالا همان طور كه قبلا توافق كرديم، مي تواني يكي از گوسفندها را ببري.

آنگاه به نظاره ي مرد جوان كه مشغول انتخاب كردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبيلش بود، پرداخت. وقتي كار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او كرد و گفت: اگر من دقيقا به تو بگويم كه چه كاره هستي، گوسفند مرا پس خواهي داد؟

مرد جوان پاسخ داد: آري! چرا كه نه؟

چوپان گفت: تو يك مشاور هستي.

مرد جوان گفت: راست مي گويي، اما به من بگو كه اين را از كجا حدس زدي؟

چوپان پاسخ داد: كار ساده اي است. بدون اينكه كسي از تو خواسته باشد، به اينجا آمدي. براي پاسخ دادن به سوالي كه خود من جواب آن را از قبل مي دانستم، مزد خواستي. مضافا اينكه هيچ چيز راجع به كسب و كار من نمي داني، چون به جاي گوسفند، سگ مرا برداشتي!
برادری به تعداد نیست به وفاست
یوسف یازده برادر داشت و
حسین یک عباس.....
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
خخخخ ، باحال بود :)) بيچاره طرف تخريب شخصيتى شد اساسى :دى بيچاره مشاورها كه اينطور راجع بهشون فكر مى كنن :/
[url=http://s2.server-dl.asia/mr-reese/single/july/week1/Lindsey%20Stirling%20-%20The%20Arena%20-%20MP3%20128.mp3][/url]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
این داستان وجهه مشاوران رو خراب میکنه
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
بابا طرف دیگه آخرشه سگه رو برداشت asna
ماهی مـُرده آب میخواهد چه کار ؟!
گاهی برای مهربانی هم دیر است ...!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  طنز؛ مدیر باهوش و بانمک شرکت مخابرات! صنم بانو 0 50 ۱۰-۱۲-۹۶، ۰۸:۳۵ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان جالب پشت هر مرد یه زن باهوش وجود داره! لیلی 0 253 ۰۸-۰۲-۹۴، ۰۵:۵۲ ب.ظ
آخرین ارسال: لیلی
  داستان زن باهوش و وصیت همسرش! لیلی 3 302 ۱۹-۰۱-۹۴، ۰۱:۱۹ ب.ظ
آخرین ارسال: sadaf

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان