۲۳-۱۲-۹۶، ۱۰:۳۸ ب.ظ
برترین ها - ترجمه از حمید پاشایی: شروع کردن کسب و کار خودتان همیشه فعالیتی هیجان انگیز ولی پر ریسک است. به ویژه وقتی که کارآفرینان جدید یک سوم راه به سمت «رویای» خود را طی می کنند، تا اینکه عبارت «چه فکری پیش خودم می کردم؟!» شروع به پیدا کردن جایی ثابت در ذهن شما می کند.
ولی همانطور که اغلب افرادی که تاکنون این راه را طی کرده اند به شما خواهند گفت، زمانی که این سؤال را از خود بپرسید، دیگر بیش از حد دیر شده که بخواهید به عقب برگردید. مثل صحنه ای معروف از فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» که از صخره ای به رودخانه ای خروشان می پرند، شما دیگر در بین راه نمی توانید نگران باشید که شنا کردن بلد نیستید یا اینکه این پرش شما را خواهد کشت. نکته این است، شما پرش را انجام داده اید. بنابراین اگر به سطح آب برسید، مجبورید سخت دست و پا بزنید تا با جریان آب حرکت کنید، نه خلاف جهت آن.
بوچ و کید یک تیم بودند. شما چه نوع تیمی می خواهید برای کسب و کار خود بسازید؟ ما فرض می کنیم که شما هیچ تمایلی در سرقت از بانک ها و عزیمت به آمریکای جنوبی ندارید. به جای توضیح در مورد واضحات، وارد مسیری می شویم که کمتر سفر شده است. این مسیر شامل تعدادی چالش های روحی و روانی در ساختن تیم است.
1. افراد اصلی
اول از همه، هر تیم موفقی با دو نفر اصلی شروع می شود: من، و خودم. بدون این دو، شما به هیچ جا نخواهید رسید. آن ها هسته اصلی کسب و کار شما هستند. هیچ کس به اندازه خود شما اهمیت نخواهد داد، به سختی شما کار نخواهد کرد، و به اندازه شما خون و عرق و اشک نخواهد ریخت. بنابراین کسب و کار با شما آغاز می شود. اینکه هیچ کس کارها را مثل خود شما انجام نخواهد داد به این معنی نیست که کارها انجام نخواهد شد. ولی این به شما بستگی دارد که آن تصویر را برای کسانی که رهبری می کنید، نقاشی کنید. شما نه تنها باید به کسب و کار خود باور داشته باشید، بلکه حتماً باید به خودتان نیز باور داشته باشید.
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...