۱۰-۰۶-۹۲، ۰۶:۰۷ ب.ظ
یک شوهر با قیافه معمولی
... یک حلقه ساده
... يك مجلس عروسی ساده و کم خرج
... يك ماه عسل ساده
یک خانه کوچک و نقلي برای زندگي با حياط كوچولو
كه بچه ها که بازی کنند
كه بچه ها که بازی کنند
... بچه هایی دوست داشتنی
... شوهري كه مرد خانواده است
... و در عين حال سخت هم کار میکنه
... یک ماشین کوچک و ارزان برای خرید کردن
... یک ماشین دیگه برای رساندن بچه ها به مدرسه
مقداری کيف براي مهماني
... کفش هایی برای مناسبتهای مختلف
... تعدادی لباس و لوازم زیبا
... مقداری لوازم آرايشي و زیبایی
... سالی چند بار مسافرت خارج از کشو
... تعداد بیشتر مسافرتهای داخل کشور
... کادوهاي ناگهاني
... و در آخر مقداركمی تضمین مالي براي حفظ زندگي
فقط همین...
من زنم!
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که
ریه های توسهم میبرد
می دانی؟
که تو به گناه نیفتی
قوس ها ی بدنم، به چشمهایت
بیشتر ازتفکرم می آیند دردم می آید
که باید لباس هایم را
با میزان ایمان شما تنظیم کنم. سیمین دانشور
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که
ریه های توسهم میبرد
می دانی؟
درد آور است که من آزاد نباشم
که تو به گناه نیفتی
قوس ها ی بدنم، به چشمهایت
بیشتر ازتفکرم می آیند دردم می آید
که باید لباس هایم را
با میزان ایمان شما تنظیم کنم. سیمین دانشور