۱۱-۱۱-۹۶، ۰۲:۳۹ ب.ظ
پدر گاندی مردی دست و دلباز و بخشنده بود اما سواد چندانی نداشت و در قید و بند جمع آوری مال نیز نبود. به گونه ای که پس از مرگش دارایی چندانی برای خانواده اش بر جای نگذاشت. مادر وی نیز به شدت مذهبی و بی سواد بهفته
هفته نامه صدا - سمیرا دردشتی: «چشمان آرام و کدر، کوتاه قد و ضعیف الجثه، با صورت لاغر و گوش های بزرگ برگشته، شب کلاهی سفید بر سر و جامه سفیدی از پارچه خشن در بر و پا برهنه، غذایش برنج است و میوه و به جز آب نمی آشامد. روی زمین می خوابد، کم می خوابد و دایم کار می کند.
گویی جسمش به حساب نمی آید. در برخورد اول هیچ چیز در او جلب توجه نمی کند، مگر حالت صبری عظیم و عشقی بزرگ... به سادگی کودکان است و حتی با رقیبان خود نیز مهربان و مؤدب است. صمیمیتی بی شائبه دارد. با فروتنی تمام به انتقاد از خود می پردازد و به قدری وسواسی است که شکاک به نظر می رسد و گویی با خود می گوید: «من اشتباه کرده ام»، هیچ سیاستی در کارش نیست. از اینکه دیگران را با نطق و خطابه، تحت تاثیر قرار دهد گریزان است یا بهتر است بگویم اصلا به این فکر نیست. از تظاهرات عمومی که محرک آن شخص خودش باشد، بیزار است...»
این جملات ابتدایی کتاب رومن رولان است که در سال 1924 زمانی که به تاریخ شرق علاقه مند شد و تحت تاثیر شخصیت گاندی قرار گرفت، در رابطه با زندگینامه ماهاتما گاندی نوشت.
این جملات ابتدایی کتاب رومن رولان است که در سال 1924 زمانی که به تاریخ شرق علاقه مند شد و تحت تاثیر شخصیت گاندی قرار گرفت، در رابطه با زندگینامه ماهاتما گاندی نوشت.
از پوربندر تا لندن
در اواسط قرن نوزدهم، سیطره انگلستان بر هندوستان قطعیت یافته بود و سیل روشنفکران و تحصیل کردگان هندی که از کشورهای غربی بازگشته بودند به تحکیم این سلطه دامن می زد. در چنین شرایطی بود که در شهری به نام «پوربندر» (شهر سفید) در کنار دریای عمان پسری در خانواده گاندی به دنیا آمد که نامش را «مهنداس کرم چند» گذاشتند. نام خانوادگی گاندی به معنای بقال یا خواربارفروش است. خاندان او به طور سنتی و اجدادی بازرگان بودند ولی پدر و پدربزرگ شهر دو برای مدتی نخست وزیر یکی از استان های گجرات می شوند اما به دلیل مخالفت با مقامات بالاتر و استقلال رأی مورد تعقیب قرار می گیرند.
پدر گاندی مردی دست و دلباز و بخشنده بود اما سواد چندانی نداشت و در قید و بند جمع آوری مال نیز نبود. به گونه ای که پس از مرگش دارایی چندانی برای خانواده اش بر جای نگذاشت. مادر وی نیز به شدت مذهبی و بی سواد بود. او زندگی توأم با ریاضت کشی و روزه داری های طولانی و نیکوکارانه داشت و شخصیت مادر بود که بعدها در فرزندش تاثیری عمیق بر جای گذاشت تا آنجا که گاندی رفتار وی را «مقدس گونه» می خواند.
پدر و مادر وی پیرو مکتب جائینیسم مذهب هندو بودند. باورهای اساسی این مکتبشامل بی آزاری ،تعدی و بدی نکردن، گیاهخواری و خویشتن داری بود. در مجموع هر چند وی در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمد اما خانواده او هرگز از طبقات ممتاز جامعه نبودند.
در دوران مدرسه «مهنداس کرم چند» چندان باهوش و زرنگ به نظر نمی رسید. شاگرد برجسته ای نبود و حتی در یادگیری برخی مواد درسی با سختی مواجه بود. به علاوه در همین دوران با دشواری های معدودی روبرو شد و علیه برخی از دستورات مذهبی شورش کرد تا آنجا که در خفا گوشت خورد که بزرگ ترین کفری بود که یک هندو می توانست مرتکب شود؛ خود وی نیز از انجام این کفر بسیار ترسیده بود و گمان می کرد که کافر شده است. وی در این زمان باور داشت آنچه باعث شده تا انگلیسی ها قدرتمند باشند، گوشت خواری است اما به زودی از این باور برگشت.
بنا بر سنت خانواده گاندی وی باید در نوجوانی ازدواج می کرد و به این منظور خانواده دو بار دخترانی را برای وی نامزد کردند که هر دو در کودکی از دنیا رفتند. با این حال سیزده ساله بود که بار دیگر دختری هم سن خودش به نام کاستوریا که از خانواده ای بازرگان بود را برای او نامزد کردند. گاندی و همسرش مدت شصت سال کنار یکدیگر زندگی کردند و صاحب چهار فرزند شدند.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !