ارسالها: 4,273
موضوعها: 919
تاریخ عضویت: مرداد ۱۳۹۳
اعتبار:
6,041
سپاسها: 50
224 سپاس گرفتهشده در 82 ارسال
عفریت
عِفریت از موجودات فراطبیعی در فرهنگ اسلامی و نیز فرهنگ ایرانی و عربی است. عفریت نوعی جن است.
معنای لغوی "عفریت" به معنی گردن کش و خبیث آمده* است. در برخی منابع به قدرت و حیله*گری آنها اشاره شده ،عفریت از لحاظ لغوی برگرفته از عفرة است، و به معنای کسی است که پشت دیگران را به خاک می*مالد؛ و این نشانه قدرت اوست. از معانی دیگر عفریت زبردست و هوشمند و زیرک است. پس خباثت و شرارت برگرفته از معنای لغوی آن نیست. عفریت به شکل "عفاریت" جمع بسته می*شود.
عفریت در قرآن
عفریت در قرآن در داستان سلیمان پیامبر واقع در آیه ۳۹ سوره نمل آمده*است:
[سلیمان] گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او(بلقیس) را برای من می*آورد پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند؟» عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می*آورم پیش از آنکه از مجلسِ خود برخیزی، و من نسبت به این امر، توانا و امانت*دارم.» [امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد...»
جمله "إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ" که از جهات مختلفی توام با تاکید است (انّ- جمله اسمیه- لام) نشان می*دهد که بیم خیانت در این عفریت می*رفته، لذا در مقام دفاع از خود برآمده و قول امانت و وفاداری داده*است.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
ارسالها: 4,273
موضوعها: 919
تاریخ عضویت: مرداد ۱۳۹۳
اعتبار:
6,041
سپاسها: 50
224 سپاس گرفتهشده در 82 ارسال
نسناس
[align=START]
[/align]نسناس گفته می*شود نوعی جن است، که بدنش نیمی از اعضای انسان را دارد همانند یک پا یک دست و یک چشم. برخی معتقد اند که نسناس دو جنس نر و ماده دارد.
این نام گاهی در گذشته در متن*های زیست*شناسی فارسی در برابر واژه میمون بکار می*رفته که نام عمومی گروهی از آدم*نمایان (گوریل، شمپانزه، اورانگوتان، گیبون) است.
در فرهنگ عامه به نوعی بوزینه بی دم هم اطلاق می*شود.
نسناس در برخی فرهنگ*های فارسی
جانوری بود چهار چشم سرخ*روی درازبالا سبزموی، در حد هندوستان، چون گوسفند بود، او را صید کنند و خورند اهل هندوستان. (لغت*نامهٔ اسدی) (اوبهی).
جنسی*اند از خلق که بر یک پای می*جهند. (دهار).
نوعی از حیوان که بر یک پای جهد. (غیاث اللغات از منتخب اللغات و کشف اللغات) (از آنندراج).
صاحب حیوةالحیوان نوشته که: نِسْناس بالکسر، نوعی از حیوان است که به* صورت نصف آدمی باشد چنانکه یک گوش و یک دست و یک پای دارد و به طور مردم در عربی کلام کند...
و در تواریخ بهجت العالم نوشته که: نسناس در نواحی عدن و عمان بسیار است و آن جانوری است مانند نصف انسان که یک دست و یک پا و یک چشم دارد و دست او بر سینه ٔ او باشد و به زبان عربی تکلم کند و مردم آنجا او را صید کرده می*خورند. (از غیاث اللغات) (آنندراج).
گویند جنسی*اند از خلق که به یک پای می*جهند. (از مهذب الاسماء) (از برهان قاطع).
دیو مردم که بر یک پای جهند. (السامی).
و به زبان عربی حرف می*زنند. (برهان قاطع).
دیو مردم یا نوعی از مردم که یک دست و پا دارد، و فی الحدیث: انّ حیاً من عادٍ عصوا رسولهم فمسخهم الله نسناساً، لکل واحد منهم ید و رجل من شق واحد ینقرون کما ینقر الطائر و یرعون کما ترعی البهائم. و گویند که قوم عاد که ممسوخ شده بود نیست گردید و قومی که بر این سرشت بالفعل موجود است خلق علی*حده [است] یا آنها سه جنس*اند، ناس و نسناس و نسانس، یا نسانس زنان آنها، یا نسانس گرامی*قدر از نسناس است، یا آنها یأجوج و مأجوج است، یا قومی از بنی*آدم از نسل ارم*بن سام، و زبان عربی دارند و به نامهای عربان می*نامند و بر درخت برمی*آیند و از آواز سگ می*گریزند. یا خلقی بر صورت مردم، مگر در عوارض مخالف مردم*اند و آدمی نیستند، یا در بیشه*ها بر کرانهٔ دریای هند زندگانی می*کنند و در قدیم عربان شکار می*کردند و می*خوردند آنها را. (از منتهی الارب) (آنندراج).
حیوانی است که در بیابان ترکستان باشد منتصب*القامه، الفی*القد، عریض*الاظفار، و آدمی را عظیم دوست دارد، هرکجا آدمی را بیند بر سر راه آید و در ایشان نظاره همی کند و چون یگانه از آدمی بیند ببرد، و از او گویند تخم گیرد، پس بعد انسان از حیوان او شریف*تر است که به چندین چیز با آدمی تشبه کرد یکی به بالای راست و دوم به پهنای ناخن و سوم به موی سر. (از چهارمقالهٔ نظامی عروضی، معین صص۱۴-۱۵).
خدای* تعالی ذریهٔ او را [جدیس را] مسخ گردانید و ایشان را نسناس خوانند، نیم تن دارند و به یکی پای چنان [دوند] که هیچ اسبی درنیابدشان. (از مجمل التواریخ).
آنکه به*شکل انسان بود ولی خوی و سرشت انسانی در وی نباشد. (ناظم الاطباء)
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
ارسالها: 4,273
موضوعها: 919
تاریخ عضویت: مرداد ۱۳۹۳
اعتبار:
6,041
سپاسها: 50
224 سپاس گرفتهشده در 82 ارسال
مردآزما
مردآزما نام نوعی جن است که مردم بلوچ معتقداند که اگر کسی از وی نترسد با او دوست می*شود و اگر از او بترسند با ترساندن قربانی اش را از پا در می*آورد.
در این افسانه*ها گفته می*شود مردآزما به صورت حیوانی اهلی بر مسافران مرد پدیدار می*شود و ناگهانی سخن می*گوید یا تغییر شکل می*دهد و با این کار میزان دلاوری و مردانگی مسافر را می*آزماید.
بر پایه افسانه، مردآزما بیشتر در جای*های تاریک و خلوت نمودار می*شود ولی به کسی آسیبی نمی*زند و به باور گروهی، در برابر افراد ترسو ظاهر نمی*شود تا از آن*ها آسیبی نبیند. گفته می*شود این داستان برای این ساخته شده تا به افراد کم*جرأت قوت قلب بدهند که اگر به جای تاریک یا خلوتی رفتند کمتر بترسند زیرا به آن*ها گفته می*شد مردآزما به افراد ترسو کاری ندارد.
در خراسان جنوبی مردآزما را «مرده*آزما» هم می*نامند و او را موجودی زشت*روی می*دانند که محل زندگی*اش گورستان*های خوف*ناک و گاه آسیاب*های کهنهٔ آبی و بادی*ست. او از نور گریزان است و تقلید صدای آدمی می*کند. مرده*آزما را بیشتر به قالب زنی زشت*روی می*دانند که صورتش دراز و چاک دهانش عمودی*ست و دندان*هایش افقی و بُرّان است.
در داستان*هایی دیگر مردآزما در کوچه*های تاریک و خلوت از پشت دیوار ظاهر می*شود و هر اندازه به او نگاه شود بزرگ*تر و بزرگ*تر می*شود.
در کتاب کوچهٔ احمد شاملو نیز مردآزما به عنوان نام یکی از جن*هایی است که به شکل*های گوناگونی در می*آید. برخی دیگر آن را هیولا یا غولی تخیلی دانسته*اند که به*صورتِ مویی ظاهر می*شود و بزرگ و بزرگ*تر می*گردد یا قدی بسیار بلند به بلندی کوه دارد، در مناطق کردنشین از این موجود به نام جوان ازما نام برده می شود .
بنا به افسانه*های قدیمی محکم گرفتن بند شلوار یا کمربند موجب ناپدید شدن مردآزما می*شود.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد