امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یادش بخیر اون وختا...(سری دوم)
#1
[عکس: 19785129458107298381.jpg]
[عکس: 90876178877452373880.jpg]
[عکس: 40982846978459406418.jpg]
[عکس: 44470468272678048195.jpg]
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: یوتا ، مممممممممممم
#2
ممنون بسیار زیبا و جالبShy
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط: محبوبه1366
#3
maramaramaramara
jue t`aim
پاسخ
سپاس شده توسط: محبوبه1366


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Tongue وقتی میپرسی اون قلب چیه تو بیو گذاشتی؟ صنم بانو 2 318 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۳۱ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  با این شوخی، با اون شوخی، با «جیمز وب» هم شوخی؟ صنم بانو 2 595 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  فقط اون خسته نباشیدی که نوشته arom 1 181 ۲۲-۰۷-۰، ۰۱:۵۸ ب.ظ
آخرین ارسال: admin

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان