۲۸-۰۵-۹۵، ۰۲:۴۴ ق.ظ
پرسش:
در آيات قرآن امر به پوشيدن «جلباب» و «خُمُر» شده است؛ آيا اين امر به نوع پوشش اشاره دارد و يا به اندازه پوشش؟
آيا امر به حجاب در دوبار صورت گرفته است و يا يک امر است با دو موضوع حکم؟
آيا امر به حجاب در دوبار صورت گرفته است و يا يک امر است با دو موضوع حکم؟
پاسخ:
راغب در مفردات «خمر» را جمع خِمار در اصل به معنى پوشش دانسته است که معمولا به چيزى گفته مى شود كه زنان با آن سر خود را مى پوشانند مانند روسری(المفردات فی غريب القرآن، ص 298، ذیل ماده خمر).
علاوه بر این صاحب نظران دیگر در علم لغت نیز «خمر» را به معنای پارچه ای که با آن روی سر و برجستگی های سینه را می پوشاند دانسته اند که در اصطلاح امروزین همان معنای روسری یا مقنعه را دارد.( مجمع البحرين، ج3، ص 292و مصباح المنير، ص 181، ذیل واژه الخمار)
در مورد آیه 31 سوره نور که این کلمه در آن آمده است؛ شان نزولی وجود دارد که این معنا را برای این کلمه به اثبات می رساند؛ روایت صحیح السند در کتاب شریف کافی آمده و می فرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ اسْتَقْبَلَ شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ امْرَأَةً بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ النِّسَاءُ يَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَلَمَّا جَازَتْ نَظَرَ إِلَيْهَا وَ دَخَلَ فِي زُقَاقٍ قَدْ سَمَّاهُ بِبَنِي فُلَانٍ فَجَعَلَ يَنْظُرُ خَلْفَهَا وَ اعْتَرَضَ وَجْهَهُ عَظْمٌ فِي الْحَائِطِ أَوْ زُجَاجَةٌ فَشَقَّ وَجْهَهُ فَلَمَّا مَضَتِ الْمَرْأَةُ نَظَرَ فَإِذَا الدِّمَاءُ تَسِيلُ عَلَى صَدْرِهِ وَ ثَوْبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَأُخْبِرَنَّهُ قَالَ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ لَهُ مَا هَذَا فَأَخْبَرَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (الكافی، ج 5، ص 521، ح5).
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى روبرو شد. در آن زمان، زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار مى دادند [که طبعا گردن و مقدارى از سينه آنها نمايان مى شد]. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى كه زن گذشت، جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه مى كرد در حالى كه راه خود را ادامه مى داد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى كرد! ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشه اى كه در ديوار بود، صورتش را شكافت! هنگامى كه زن گذشت، جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه اش ريخته! با خود گفت به خدا سوگند، من خدمت پيامبر مى روم و اين ماجرا را بازگو مى كنم. هنگامى كه چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او افتاد، فرمود: چه شده؟ و جوان ماجرا را نقل كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و این آيه را آورد که: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ...( ترجمه از: تفسير نمونه، ج 14، ص 435 و 436)
شاهد این روایت، عبارت «و كان النساء يتقنعن خلف آذانهن» است که حجاب زنان زمان نزول را پیش از نزول این آیات گزارش می دهد و می فرماید: زنان اینگونه بودند که روسری ها و مقنعه های خود را پشت گوششان می انداختند (که طبعا گردن و قسمت بالای سینه هویدا می شد). آیه 31 سوره نور دستور داد که این قسمت را هم با بستن روسری بپوشانند.
صرفنظر از این قراین، از خود آیه کریمه که می فرماید: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ» هم استفاده مى شود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانه ها يا پشت سر مىافكندند، طورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مى شد. قرآن دستور مى دهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا گردن و آن قسمت از سينه كه بيرون است پوشیده گردد.( تفسير نمونه، ج 14، ص 440).
آنچه، با توجّه به كتب لغت(قاموس قرآن، قرشي، ج 2، ص 41 و 42) و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايي(الميزان في تفسير القرآن، ج 16، ص 361) و فيض كاشاني(تفسير الصافي، فيض كاشاني، ج 4، ص 203) و اهل سنّت مانند قرطبي(الجامع لأحكام القرآن، قرطبي، ج 14؛ ص 156) صحيحتر به نظر ميرسد، آن است كه «جلباب» ملحفه و پوششي چادر مانند است نه روسري و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچهاي است كه همه بدن را ميپوشاند.
مفسران بزرگ مانند شيخ طوسي و طبرسي فرمودهاند، در گذشته دو نوع روسري براي زنان معمول بود: روسريهاي كوچك كه آنها را «خِمار» يا «مقنعه» ميناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده ميكردند؛ و روسريهاي بزرگ كه مخصوص بيرون خانه به شمار ميآمد. زنان با اين روسري بزرگ كه جلباب خوانده ميشد و از «مقنعه» بزرگتر و از «رداء» كوچكتر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را ميپوشاندند.( التبيان في تفسير القرآن، طوسي ج 8، ص 361؛ مجمع البيان، ج 8، ص 578) به طور خلاصه در معني «جلباب» مفسران و اهل لغت چه معني ذکر کرده اند:
1-ملحفه (چادر) و پارچه بزرگي که از روي سري بلندتر است و سر و گردن و سينه ها را مي پوشاند.
2- مقنعه و خمار (روسري)
3- پيراهن گشاد
گرچه اين معاني با هم متفاوتند ولي قدر مشترک هم آنها اين است که بدن را به وسيله آن بپوشاند. اما بيشتر به نظر مي رسد که منظور پوششي است که از روسري بلندتر و از چادر کوچک تر است چنان چه نويسنده «لسان العرب» بر آن تکيه کرده است. (ر.ک: تفسير نمونه، ج 17، ص 428، ذيل آيه 59 از سوره احزاب ).
همچنين بر اساس نظر مفسران بزرگواري مانند علامه طباطبايي و آيت الله مکارم ؛ هر دو کلمه به نوعي امر به چگونگي پوشش است و نه نوع پوشش. (ترجمه الميزان، ج16، ص: 510 و الميزان في تفسير القرآن، ج16، ص: 339 و تفسير نمونه، ج17، ص: 42).
با توجه به اختلاف معنایی اين دو کلمه؛ شاید یکی از مهمترین علت های تکرار وجوب این باشد که بیان کند لازم است تا هر دو حجاب باهم رعایت شود و یکی از آن دو کافی نیست و شاید به منظور رعایت تدریج بوده است یعنی از ابتدا حکم کلی را مطرح نکرده است بلکه به تدریج برای این که مکلفان به حکم عادت کنند و برای آن ها انجام یک باره آن سخت نباشد به تدریج حکم کلی را بیان داشته است به خصوص اين که سوره نور که حکم پوشش با «خمر» آمده پيش از سوره حجرات که حکم «جلباب» آمده نازل شده است؛ مثل حکم نهی از خوردن شراب که در سه مرحله انجام شده است.
منابع و ماخذ:
طباطبايى سيد محمد حسين،الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم ،چاپ پنجم، 1417ق،قم ،ج16، ص: 339
طبرسى فضل بن حسن،تفسير مجمع البيان،انتشارات ناصر خسرم، 1372ش،چاپ سوم، تهران ج8،ص581.
طوسى محمد بن حسن،التبيان في تفسير القرآن، دار احياء التراث العرب، بي تا،بيروت، طوسي ج 8، ص 361
قرائتى محسن،تفسير نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383ش،چاپ يازدهم، تهران، ج9، ص: 399
قرطبى محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن، قرطبي، انتشارات ناصر خسرم، 1372ش،چاپ اول، تهران، ج 14؛ ص 156
کليني محمد بن يعقوب، الكافی،دارالکتب الاسلاميه، 1407ق،چاپ چهارم، تهران، ج 5، ص 521، ح5
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالانوار ؛ دار إحياء التراث العربي، 1403ق،چاپ دوم، بيروت، ج22؛ ص186.
مکارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامي، 1374ش، چاپ اول، تهران، ج17، ص: 42
موسوى همدانى سيد محمد باقر، ترجمه الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم،1374چاپ پنجم،قم، ج16، ص: 510
[highlight=#fafafa]
[/highlight]
[/highlight]
❤تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر❤ مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!❤