امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یه خاطره....
#1
يادش بخير با رفيقا پارسال رفتيم جمکران!كرممون گرفت بشينيم رو ويلچر!همین طور كه مسخره بازي در میاورديم رفتيمسمت مسجد جمکران!چشمتون روز بد نبينه بعد از 5 دقيقه رازونياز(من حواسم نبود كجام)از روي ويلچر بلند شدم كه برم بيش بقيهكه ديدم ملت يجوري نگام ميكنن!یه نگاه به خودم یه نگاه به ويلچر!تازهفهميدم جه غلطي كردم!نامردا امون ندادن در برم فقط التماس ميكردمبا شلوارم كاري نداشته باشن(فكر كرده بودن شفا گرفتم )پیرهنمو تيكه تيكه كردن آخرش طوري شد كهبا ويلچر تا هتل رفتيم
آنقدر بغــض هایم را فرو دادم و خندیدم که
خدا هم باورش شد که چیزی نیستــــ
پاسخ
سپاس شده توسط: maedeh
#2
asnaasnaasnaasna
حالا خوبه یه جوردیگه شفات ندادن
اهنگ های بی رحم ترین صداهای دنیایند
بی انکه بخواهی تو را به قعر خاطراتی میبرند که برای فراموش کردنشان
بار ها خودت را شکسته ای
پاسخ
سپاس شده توسط: NedA II
#3
چ باحال!!!خوبه حالا زنده مونده بودی!!!!!!asnaasnaasna
All day, all night, I’ll be waitin’ standby
Can’t stop because I love it, hate the way I love you
All day all night, maybe I’m addicted for life, no lie.
I’m not too shy to show I love you, I got no regrets
I love you much, too much to hide you, this love ain’t finished yet.
پاسخ
سپاس شده توسط: NedA II
#4
حالا به حرفت گوش دادن که به شلوارت کاری نداشته باشن؟asnaasnaasnaasnaasnaasnamaramara
پاسخ
سپاس شده توسط: NedA II


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  خاطره تبلیغات parysa7 0 196 ۰۱-۰۷-۹۴، ۰۷:۴۶ ب.ظ
آخرین ارسال: parysa7
  خاطره روزی که با اتو[color=#ff0000]بوس[/color] رفتم مسافرت لیلی 7 879 ۱۶-۰۷-۹۳، ۰۷:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: .ShahrzaD.

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان