۰۲-۰۵-۹۲، ۰۳:۳۸ ب.ظ
يه روز يه چينيه ميره بالاي كوه داد ميزنه:
سا لاو لان هين شين تا نيي
يهو از كوه صدا مياد:
كصافط پدرسگ خيلي سخت بود يه بار ديگه بگو =)))
سا لاو لان هين شين تا نيي
يهو از كوه صدا مياد:
كصافط پدرسگ خيلي سخت بود يه بار ديگه بگو =)))
. خداوندا
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن
من از ماندن چو مرداب میترسم
خداوندا
من از مرگ محبت ،من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن
من از ماندن چو مرداب میترسم
خداوندا
من از مرگ محبت ،من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم