۰۶-۰۹-۹۲، ۰۷:۵۷ ب.ظ
در شهری در آمریکا آرایشگری زندگی میکرد که سال ها بچه دار نمیشد او سوگند خورد که اگر بچه دار شود سر مشتریان را تا یک ماه رایگان اصلاح کند بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!
روز اول یک شیرینی فروش ایتالیایی وارد شد و پس از اصلاح خواست پول را پرداخت کند که آرایشگر قبول نکرد وداستان را تعریف کرد فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک از طرف شیرینی فروش دم در مغازه دید
روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و پس از پایان کار هنگامی که خواست حساب کند آرایشگر قبول نکرد و داستان را تعریف کرد فردای آن روز وقتی خواست مغازه را باز کند یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک از طرف گل فروش دم در مغازه بود
روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد ودر پایان کار آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد حدس بزنید فردای آن روز آرایشگر وقتی خواست مغازه اش را باز کند با چه منظره ای روبرو شد؟
.
.
.
.
.
.
.شما هم یک ایرانی هستید حدس بزنید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چهل ایرانی همه سوار بر آخرین مدل ماشین دم در آرایشگاه صف کشیده بودند و غر میزدند که این مردک چرا مغازه اش را باز نمیکند!!!
روز اول یک شیرینی فروش ایتالیایی وارد شد و پس از اصلاح خواست پول را پرداخت کند که آرایشگر قبول نکرد وداستان را تعریف کرد فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک از طرف شیرینی فروش دم در مغازه دید
روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و پس از پایان کار هنگامی که خواست حساب کند آرایشگر قبول نکرد و داستان را تعریف کرد فردای آن روز وقتی خواست مغازه را باز کند یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک از طرف گل فروش دم در مغازه بود
روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد ودر پایان کار آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد حدس بزنید فردای آن روز آرایشگر وقتی خواست مغازه اش را باز کند با چه منظره ای روبرو شد؟
.
.
.
.
.
.
.شما هم یک ایرانی هستید حدس بزنید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چهل ایرانی همه سوار بر آخرین مدل ماشین دم در آرایشگاه صف کشیده بودند و غر میزدند که این مردک چرا مغازه اش را باز نمیکند!!!
jue t`aim