امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یک داستان طنز ..
#1
جوانی وارد سوپر مارکت شد ومشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکنه رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده وی را نگاه می کرد جوان پرسید:
مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی خانم با اشک گفت:
تو شبیه پسر مرحومم هستی وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی جوان گفت:
خانم این روزگاراست وسنت حیات، یکی میره یکی میاد شما هم خودتو ناراحت نکن.
زنه در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند. جوان صدا زد مادر مادر و با صدای بلند صدا زد مادر .
زن رو برگرداند وخدا حافظی کرد ورفت جوان خرید را تمام کرد و رفت صندوق حساب کند صندوق دار گفت:
280هزار تومان جوان گفت :
اشتباه نمی کنی صندوقدار گفت:
30هزار تومان حساب شما و250هزار تومان حساب مادرتان که گفت پسرم حساب میکند

جوان از ان به بعد حتی مادرش را خاله صدا میزند
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
asnaasna ‌اخ اخ بدبخت
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
آآآآآآآی دلم asna
دم زنه گگگگگگگگرم
خوب کرد
من بودم بیشتر خرید می کردم asna
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
اخعع asna ‌  asna
 
مَتَرسک را دار زدند... 
به جُرم دوستی با پرنده ...

که مَبادا تاراج مَزرَعه را به بوسه ای فروخته باشَد ...
.
.
.
چه راست میگُفت سهراب :
《اینجا قَحطی عاطِفه هاست》
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
ایول ننه
چه سیاستی asna
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  طنز؛ گونه شناسی مهمان ها صنم بانو 2 270 ۱۷-۱۱-۱، ۱۲:۰۸ ق.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  طنز؛ شوخی فیزیکی ترامپ و کیم جون اون صنم بانو 1 192 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۱۹ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  طنز؛ خلاصه زن صنم بانو 1 136 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۱۷ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
7 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
صنم بانو (۰۹-۱۱-۹۶, ۱۲:۲۸ ق.ظ)، دخترشب (۰۸-۱۱-۹۶, ۱۰:۴۶ ب.ظ)، d.ali (۰۸-۱۱-۹۶, ۰۹:۲۱ ب.ظ)، فرشته E (۰۸-۱۱-۹۶, ۱۰:۴۲ ب.ظ)، !!Tina!! (۰۸-۱۱-۹۶, ۰۴:۵۶ ب.ظ)، taranomi (۱۰-۱۱-۹۶, ۰۵:۱۶ ب.ظ)، ♥sokot♥ (۰۸-۱۱-۹۶, ۰۸:۵۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان