امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یک ماجرای جالب از رضاشاه
#1
رضا شاه به اتفاق هیئت دولت همراه به ترکیه مسافرت میکنه که تنها مسافرت خارجی رضا شاه بود.
وقتی آخر شب بعد از صرف شام و شب نشینی رضا شاه به اتاقش میره میبینه یه دختر جوان و زیبای ترک تو اتاقش منتظرشه،
با عصبانیت یه نفرو صدا میزنه و میگه این خانم اینجا چیکار میکنه؟
اون شخص میگه آتاتورک گفتن این خانوم پیشتون باشه که تا صبح شما تنها نباشین
،رضا شاه از اون خانوم میخواد اتاقو ترک کنه.
وقتی همراهان رضا شاه پرسیدن چرا دختر به این زیباییرو فرستادین رفت؟
رضا شاه در جواب برگشت و (همون که میدانید رضا شاه پهلوی به شدت شخص عصبی و تنگ گو بودن) گفت:
من امشب رو تا صبح با این دختر می خوابیدم فردا که آتاتورک به ایران اومد من باید یا خواهر مادر تو را بذارم کنارش یا ناموس یه ایرانی دیگه را ابله Shy
In my heart, an ice flower has sprouted
پاسخ
سپاس شده توسط: MeNa ، *Zahra* ، khorzo khan
#2
دروووود به غیــــــــــــــــــــرتشmara
چقَـבر پــَـر می ڪِشَـב دلـَـــمـ
بـﮧ هــَـــوآی تـُـو
پاسخ
سپاس شده توسط: khorzo khan
#3
خونده بودم قبلا

ولی ایرانی واقعی ناموسشو هیچ وقت خوش گذارانی یک شبه عوض نمیکونه

دورود به ایرانی بودنش

maramaramaramaramaramaramaramaramaramara
نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند من از سکوت موریانه ها میترسم...!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  رکورد‌های جالب ایرانی صنم بانو 7 433 ۲۸-۰۵-۰، ۰۳:۱۴ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  ماجرای گنج‌های گمشده هیتلر چه بود؟ صنم بانو 2 137 ۲۵-۰۵-۰، ۱۱:۳۹ ب.ظ
آخرین ارسال: admin
  ماجرای مرموز مردی که با فرازمینی‌ها زندگی کرد صنم بانو 3 249 ۳۰-۰۲-۰، ۱۰:۴۴ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان