امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یک مشت شکلات...
#1
یک مشت شکلات...
[عکس: 438892_cCI05vEO.jpg]
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و
گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی،
این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد
و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر
خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک
مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که
احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت
می‌کشه گفت: “دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو
بردار”
دخترک پاسخ داد: “عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم،
نمی‌شه شما بهم بدین؟ ”
بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت
من بزرگتره![عکس: 5.gif]
نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند من از سکوت موریانه ها میترسم...!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ۱۰ کارخانه شکلات‌سازی برتر جهان نیـایــش 0 113 ۳۰-۱۱-۹۷، ۰۷:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: نیـایــش
  موزه دیدنی بستنی و شکلات در سان فرانسیسکو نیـایــش 13 406 ۳۱-۰۵-۹۷، ۰۲:۰۸ ق.ظ
آخرین ارسال: دخترشب
  تولید شکلات صورتی کاملا طبیعی برای اولین بار AsαNα 2 136 ۲۰-۰۶-۹۶، ۱۱:۴۰ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان