۰۳-۰۹-۹۱، ۰۸:۴۱ ق.ظ
یک نامه از طرف خدا
امروز که از خواب بيدار شدي، نگاهت مي کردم، اميدوار بودم که با من حرف بزني، حتي براي چند کلمه، نظرم را بپرسي، يا براي اتفاق خوبي که ديروز برايت افتاده بود از من تشکر کني،
اما متوجه شدم که خيلي مشغولي، مشغول انتخاب لباسي که مي خواستي بپوشي.
وقتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي فکر مي کردم چند دقيقه اي وقت داري که بايستي و به من بگويي: سلام؛ اما توخيلي مشغول بودي.
يک بار مجبور شدي منتظر بشوي و براي مدت يک ربع کاري نداشتي جز آن که روي صندلي بنشيني. بعد ديدم که از جا پريدي خيال کردم مي خواهي با من صحبت کني، اما به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن کردي تا از آخرين شايعات باخبر شوي
تمام روز با صبوري منتظر بودم.
با اون همه کارهاي مختلف گمان مي کنم که اصلا وقت نداشتي با من حرف بزني.
تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد که هنوز خيلي کار براي انجام دادن داري.
بعد از انجام چند کار تلويزيون را روشن کردي. باز هم صبورانه انتظارت را کشيدم.
و موقع خواب...
فکر مي کنم خيلي خسته بودي، بعد از آن که به خانواده ات شب خير گفتي به رختخواب رفتي و فورا به خواب رفتي.
اشکالي ندارد...
احتمالا متوجه نشدي که من هميشه در کنارت هستم و براي کمک به تو آماده ام. من صبورم بيش از آنچه تو فکرش را بکني، حتي دلم مي خواهد به تو ياد بدهم که تو چه طور با ديگران صبور باشي.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر يک سر تکان دادن، دعا، فکر و يا گوشه اي از قلبت که متشکر باشد.
خيلي سخت است که يک مکالمه يک طرفه داشته باشي.
خوب، من باز هم منتظرت هستم،
ايا وقت داري که اين را براي ديگري بفرستي؟
اگر نه، عيبي ندارد، مي فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبي داشته باشي
دوست و دوستدارت خدا
امروز که از خواب بيدار شدي، نگاهت مي کردم، اميدوار بودم که با من حرف بزني، حتي براي چند کلمه، نظرم را بپرسي، يا براي اتفاق خوبي که ديروز برايت افتاده بود از من تشکر کني،
اما متوجه شدم که خيلي مشغولي، مشغول انتخاب لباسي که مي خواستي بپوشي.
وقتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي فکر مي کردم چند دقيقه اي وقت داري که بايستي و به من بگويي: سلام؛ اما توخيلي مشغول بودي.
يک بار مجبور شدي منتظر بشوي و براي مدت يک ربع کاري نداشتي جز آن که روي صندلي بنشيني. بعد ديدم که از جا پريدي خيال کردم مي خواهي با من صحبت کني، اما به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن کردي تا از آخرين شايعات باخبر شوي
تمام روز با صبوري منتظر بودم.
با اون همه کارهاي مختلف گمان مي کنم که اصلا وقت نداشتي با من حرف بزني.
تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد که هنوز خيلي کار براي انجام دادن داري.
بعد از انجام چند کار تلويزيون را روشن کردي. باز هم صبورانه انتظارت را کشيدم.
و موقع خواب...
فکر مي کنم خيلي خسته بودي، بعد از آن که به خانواده ات شب خير گفتي به رختخواب رفتي و فورا به خواب رفتي.
اشکالي ندارد...
احتمالا متوجه نشدي که من هميشه در کنارت هستم و براي کمک به تو آماده ام. من صبورم بيش از آنچه تو فکرش را بکني، حتي دلم مي خواهد به تو ياد بدهم که تو چه طور با ديگران صبور باشي.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر يک سر تکان دادن، دعا، فکر و يا گوشه اي از قلبت که متشکر باشد.
خيلي سخت است که يک مکالمه يک طرفه داشته باشي.
خوب، من باز هم منتظرت هستم،
ايا وقت داري که اين را براي ديگري بفرستي؟
اگر نه، عيبي ندارد، مي فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبي داشته باشي
دوست و دوستدارت خدا
زندگی مثل آب توی لیوان ترک خورده میمونه... بخوری، تموم میشه...نخوری، حروم میشه... از زندگیت لذت ببر... چون در هر صورت تموم میشه...
.gif "مدال کاربر متعهد")
