امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یک هدیه نوستالژیک +عکس
#1
Rainbow 


یک پزشک: اعتراف می‌کنم از ماه مهر بدم می‌آمد، البته متنفر هم نبودم، اما از رفتن سر کلاس‌های انعطاف‌ناپذیر و مواد درسی خشک بدم می‌آمد، البته یک چیزهایی‌اش هم خوب بود: دیدن دوستان، بوی مداد و کاغذ و دوات و قلم نی و دفتر تازه و جلد کشیدن‌ها.

فکر کنم اگر اون زمان اینترنت بود و دسترسی آسان به کتاب و فیلم هم وجود داشت، از مهر متنفر می‌شدم، به هر حال اون زمان خبری از اینها نبود!

و البته یکی از بهترین لذتهای زمان مدرسه، برگشتن به خونه با مادر بود، مادر در مدرسه پهلویی آموزگاری یک مدرسه دخترانه بود، و خیلی کیف داشت نگاه می‌کردی و بین انبوه دانش‌آموزای دختر و پسر چشمایی را خیلی زود پیدا می‌کردی که دوستت داشتند و فوری از نگاهت می‌فهمیدن که بیست گرفتی یا نه و بین راه اگه بیست نمی‌گرفتی هی نق می‌زدی، هی لج می‌کردی!

می‌دانید عاشق چه پنج‌شنبه‌هایی بودم؟

پنج‌شنبه‌هایی که صبحی بودم و می‌دونستم شنبه بعدی هم بعدازظهری‌ام، این طوری اگه پنج شنبه و جمعه به تنبلی می‌گذشت، صبح روز شنبه برای انجام تکالیف باقی بود. اما وای از پنج‌شنبه‌هایی که بعد از ظهری بودیم، چشم به هم می‌زدیم، شنبه می‌شد!

در یک پزشک پیش از این در مورد خاطرات مدرسه هم نوشته بودم، همچنین بد نیست که نوشته‌ قبلی‌ام را در مورد خاطرات جنگ بخوانید.

اما به همین مناسبت مناسب می‌بینم که هدیه‌ای به شما تقدیم کنم:

یکی از خواننده‌های «یک پزشک» به نام خانم زهرا فیاض زحمت کشیده‌اند و کتاب فارسی و حساب سال سوم دبستان را در سال ۱۳۲۹ با کیفیت بسیار خوب اسکن کرده‌اند و برای من ایمیل کرده‌اند.

کتاب را PDF کردم و برای دانلود شما آماده کردم. (دانلود از مدیافایر - دانلود از فایل‌گیر)

[عکس: 365955_455.jpg]

البته این کتاب بیش از آنکه برای شما نوستالژیک باشد، برای پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها بالای ۷۰ سال شما نوستالژیک خواهد بود.

[عکس: 365956_885.jpg]

[عکس: 365957_214.jpg]

دریغ که دیگر پدربزرگ و مادربزرگم در قید حیات نیستند، وگرنه احتمالا این کتاب را بسیار دوست داشتند، اما اگر شما پدربزرگ و مادربزرگی با این محدوده سنی دارید، بد نیست کتاب را پرینت بگیرید یا روی صفحه کامپیوتر یا تبلت نشانشان بدهید.

توضیح: متأسفانه چند صفحه از کتاب اصلی، کنده شده بود و طبعا فایل PDF فاقد این صفحات است، دوم اینکه چنان که افتد و دانی برای رعایت مواردی مجبور شدم یک صفحه از کتاب را محو کنم. احتیاط از این جهت که همیشه در محیط اینترنت، احتمال سوء برداشت‌هایی وجود دارد. از دید شخصی نیازی به محو کردن این صفحه نبود و همه به تاریخ واقف هستند.

دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  شباهت حیرت آور دخترانی مثل السا باربی معروف انیمیشن (عکس) *hasti* 1 787 ۱۰-۰۹-۰، ۱۰:۴۰ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  گوسفند 5 شاخ همه را متعجب کرد+عکس PedraM 4 552 ۱۲-۱۲-۹۹، ۰۸:۰۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa
  بازارِ داغ اشیای نوستالژیک؛ جایی برای افسرده‌ها صنم بانو 4 286 ۲۳-۱۰-۹۹، ۱۲:۲۱ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان