امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
General Pershing ژنرال پرشینگ
#1
famous American officer. He was in the American army, and fought in Europe in the First World War

After he died, some people in his home town wanted to remember him, so they' put up a big statue of him on a horse

There was a school near the statue, and some of the boys passed it every day on their way to school and again on their way home. After a few months some of them began to say, 'Good morning, Pershing', whenever they passed the statue, and soon all the boys at the school were doing this

One Saturday one of the smallest of these boys was walking to the shops with his mother when he passed the statue. He said, 'Good morning, Pershing' to it, but then he stopped and said to his mother, 'I like Pershing very much, Ma, but who's that funny man on his back

ژنرال پرشينگ يكي از يكي از افسرهاي مشهور آمريكا بود. او در ارتش آمريكا بود، و در جنگ جهاني اول در اروپا جنگيد.

بعد از مرگ او، بعضي از مردم زادگاهش ميخواستند ياد او را گرامي بدارند، بنابراين آنها مجسمهي بزرگي از او كه بر روي اسبي قرار داشت ساختند.

يك مدرسه در نزديكي مجسمه قرار داشت، و بعضي از پسربچهها هر روز در مسير مدرسه و برگشت به خانه از كنار آن ميگذشتند. بعد از چند ماه بعضي از آنها هر وقت كه از كنار مجسمه ميگذشتند شروع به گفتن «صبح به خير پرشينگ» كردند، و به زودي همهي پسرهاي مدرسه اين كار (سلام كردن به مجسمه) را انجام ميداند.

در يك روز شنبه يكي از كوچكترين اين پسرها با مادرش به فروشگاه ميرفت. وقتي كه از كنار مجسمه گذشت گفت: صبح به خير پرشينگ، اما ايستاد و به مادرش گفت: مامان، من پرشينگ را خيلي دوست دارم، اما آن مرد خندهدار كه بر پشتش سواره كيه؟
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان