ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دستهای سرد.!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
"ما نمی توانیم فقط برای خودمان زندگی کنیم. هزاران رشته ما را به همنوعانمان وصل می کند!"
هرمان ملویل

جیب های پالتوی دختر شش ساله ام را تمیز می کردم که از هرکدام از آنها یک جفت دستکش پیدا کردم. با علم به این که یک جفت دستکش برای گرم کردن دستانش کافی است از او علت همراه داشتن دو دستکش در جیب های پالتویش را جویا شدم. او پاسخ داد:
" من خیلی وقته که این کار را می کنم، مادر. می دونی، بعضی از بچه ها بدون دستکش به مدرسه می آن و اگه من یه جفت دیگه همراه داشته باشم، می تونم اونو به یکی از دوستام بدم تا دستاش گرم بشه."
خیلی قشنگ بود ، ممنون bcmqbcmq