ایران رمان

نسخه‌ی کامل: متن های کوتاه و بلند ( جالب ، آموزنده و شنیدنی )
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
چوب و هیزم
در برابر طلا هیچ ارزشی ندارد.

اما هنگام غرق شدن
نجات جان ما به همان تکه
چوب بی ارزش وابسته است


و آنجا حاضریم طلاهایمان را به دریا بریزیم
اما آن تکه چوب را دو دستی می چسبیم، و به طلاهایمان توجهی هم نمیکنیم.


هیچوقت دوستان خود را از دست ندهید
حتی اگر شده مانند تکه چوبی باشند.
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:

1. بیمارستان
2. زندان
3. قبرستان

در بیمارستان می‌فهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.

در زندان می‌بینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.

در قبرستان درمی‌یابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.


زمینی که امروز روی آن قدم می‌زنیم فردا سقف‌مان خواهد بود.
پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم...
امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید.
تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است.
عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش.
و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین...

مختارنامه
می گویند که شهریور تمام شد و مهر
در راه است
چه خوش خیالند!

مهر برای ما مدتهاست که آغاز شده
مهر آنهایی که دوستشان داریم و
دوستمان دارند
مهر به ماه نیست
مهر به دل است
پیر شدن ربطی به شناسنامه ندارد

-همین که دیگر میل خرید
یک جوراب سپید را نداشته باشی
-همین که صدای زنگ تلفن و
یا شنیدن یک ترانه دلت را نلرزاند
-همین که فکر سفر برایت کابوس باشد
-همین که مهمانی دادن و
مهمانی رفتن برایت عذاب اور باشد
-همین که در دیروز زندگی کنی و
از آینده بترسی و زمان حال را نبینی

بی آرزو باشی ؛ بی رویا باشی
بی هدف باشی ؛ عاشق نباشی

برای رسیدن به عشقت خطر نکنی ...
برای آرزوهایت نجنگی
شک نکن حتی اگر جوان باشی
تو پیری ..
متن زیر برنده جایزه بهترین متن سال شده

ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ !
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ !
ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ !
ﻭﻟﯽ ﺣﺮﯾﻒ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ !
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ !!!...
ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻝ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ،
ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺴﺘﯽ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺮﻗﺼﺪ !!!...
ﮐﺎﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ..
ﭘﯿﺮ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾﻢ ..
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﺭﺧﺪﺍﺩ ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ..
ﺳﭙﺲ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ
ﻭﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽتاریک ،
ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﻡ
ﻣﯿﻤﺮﺩﯾﻢ ...
#
‌بغضت را قورت بده!
اینجا آدم ها غصه هایت را هم
مسخره میکنند!!
همه چیزت را برای خودت نگه دار!
اشک هایت را
دوست داشتنت را
همه چیزت را درون کمدت بگذار
درش را هم قفل کن!!!
دنیا به بعضی آدم ها اصلا نیامده!!!
گذشته، درگذشته
من برای گذشته هیچ کاری نمیتوانم بکنم.
اگر شما تمامِ علم و علمای جهان را هم جمع کنید
حتی نمی توانید لباسی را که دیشب در مهمانی پوشیده بودید را عوض کنید و یک لباس دیگر بپوشید
تمام شد و رفت.
وقتی هیچ کس
نمیتواند هیچ کاری برای گذشته بکند
چرا آدم باید در گذشته بماند؟
از گذشته باید آموخت
نباید به آن آویخت.
گذشته برای آموزش است
نه برای سرزنش.
"وقتی دعا میکنی"
دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست.
دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود.
دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود.
و تقدیر نویس مهربان عالم
تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد
امید یعنی :
بدانی تا هستی می توانی تغییر کنی و دنیا را تغییر بدهی .

امید یعنی :
بدانی خداوند دوستت دارد و اگر به تو زمان داده معنیش این است که در این فرصت می شود یک کارهایی کرد.

امید یعنی:
این که همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.

امید یعنی:
این که اگر دانه ی زندگی صد بار از دستمان رها شد باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم این بار محکم تر گام برداریم.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10