ایران رمان

نسخه‌ی کامل: لقمه نان و لقمه جان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
لقمه نان و لقمه جان

حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: در بنی اسرائیل، سالیان پی در پی قحطی شدیدی پدید آمد. زنی که لقمه نانی داشت، آن را در دهان گذاشت. سائلی او را صدا زد، زن گفت: در چنین وقتی ببخشم، پس لقمه را از دهان بیرون آورد و به سائل داد. ناگهان بچه کوچک آن زن در بیابان، مورد حمله گرگ قرار گرفت و گرگ، بچه را به دهان گرفت و فرار کرد.
مادر به دنبال گرگ می دوید و فریاد می زد. پروردگار، جبرئیل را فرستاد و او بچه را از دهان گرگ گرفت و به مادر تحویل داد و فرمود: یا امه الله! آیا خوشنود شدی؟ این لقمه به جای آن 
لقمه ..
خوبه. اين به اون در شد Shy
بله همه چی توازن و تعادل خودشو داره تو عالم
تو نیکی میکن در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز